علما وارثان وحی نبوی

قابل توجه روحانیون و اقشار فرهنگی:

سایت میراث وحی به فضل خدا افتتاح شد.

حتماً سر بزنید...

و اتّفاقاً یکی از مشکلات حوزه وجود کلاس‌های پر جمعیّت است. کلاس درس و تعداد شاگرد باید روی حساب باشد، به خصوص در دوره درس خارج هر کلاسی نباید بیش از ده - بیست نفر باشد... ما مکرّر اعلام کرده‌ایم که از مزایای نظام حوزه آن است که شاگردان می‌توانند در کلاس درس اظهار نظر کنند و این مزیّت عملاً در کلاس‌های پر جمعیّت از بین رفته است.[1]

 

[1] سی مقاله فقهی-اخلاقی-اجتماعی ص 389-395

 این شیوه درس گفتن (خارج) عملاً فرقی با درس گفتن سطح ندارد، مگر آنکه استاد در درس خارج تحقیقات بیشتر ی را بر شاگردان خود عرضه می‌دارد و گر نه جمعیت انبوه درس‌های خارج فرصتی برای تبادل نظر میان استاد و شاگرد نمی‌دهد و در نتیجه در درس خارج یک همکاری مشترک میان استاد و شاگرد نیست که استاد بر آن نظارت داشته باشد.

حوزه در کلام بزرگان ص 42

... اساس کار طلبگی فکر کردن و دقّت کردن و مطالعه کردن است، نه حفظ کردن. حفظ محوری همان چیزی است که امروز بلای تعلیم و تربیت جدید ماست و ما مدت‌هاست که داریم با آن مقابله و مبارزه می‌کنیم و هنوز هم رو به راه نشده است و باید رو به راه شود. در حوزه اساس سنّتی ما بر پایه فکر کردن است. طلبه درس را که می‌خواند اولاً قبلاً پیش مطالعه می‌کند، ذهنش را آماده می‌کند تا از استاد حرف نو بشنود بعد از درس آن درس را با یک رفیقی مباحثه می‌کند، ذهنش را آماده می‌کند تا از استاد حرف نو بشنود بعد از درس، آن درس را با یک رفیقی مباحثه می‌کند، یک بار به او درس می‌گوید، یک بار او به انسان درس می‌گوید، لذا در ذهن جایگزین می‌شود...

ماهنامه حاشیه/پیش شماره/صفحه7

 حوزه یک عیب اساسی در امر تبلیغ دارد و آن این است که تبلیغ از حوزه جدا شده است. البته عده‌ای از حوزه علمیه در فصل تابستان یا در ایام محرّم و یا ماه رمضان بر اساس بعضی از انگیزه‌ها و نیازها ، مجبور می‌شوند به تبلیغ بروند ولی در عین حال حوزه تبلیغ و درس مربوط به آن را ندارد. تبلیغ هم یک کار و فنّ است و می‌تواند یک علم باشد و هست و باید تدریس بشود.[1]

 

 


[1] حوزه و روحانیّت ص 151.

 

 ... عدم گسترش کافی و لازم علم کلام حقیقتاً فاجعه است. از این بالاتر و تلخ‌تر، فراموش شدن کلام است. حوزه اسلام و حوزه علمیه اهل بیت در درجه اوّل  حوزه کلام و بعد حوزه فقه بود و بزرگان ما جزء متکلمان بودند. شما نگاه کنید، در حوزه‌های ما کلام منسوخ است در حالی که امروز بیشترین تهاجم از سمت مباحث کلامی است. همان طور که مطرح کردم، ما در گذشته عقب نبودیم و هر کس چیزی می‌گفت، فوراً جوابش حاضر بود، ولی امروز آنقدر مباحث کلامی در دنیا مطرح  می‌شود که حوزه علمیه از آن‌ها مطلع نیست... این عیب بزرگی است.[1]

 

[1] گذشته، حال و آینده حوزه در نگاه رهبری ص 32

 ... من زیّ طلبگی را در دو جمله می‌توانم معرفی کنم: پارسایی با عزّت و نظم در تحصیل و زندگی.

طلبه پارسا گونه زندگی می‌کند... امروز حقیقتاً طلاب علوم دینی از همه طبقات جامعه حتّی از کارمند و از کارگر و از دیگران از لحاظ حظّ معیشتی پایین‌ترند، این یک واقعیّت است... از ظواهر هم خیلی چیزی نمی‌شود فهمید. همان عزّت نفس و مناعتی که طلاب علوم دینی از گذشته با آن سرافراز بوده‌اند، نمی‌گذارد آدم‌های سطحی و ظاهر بین خیلی از بواطن امر را ببینند و بشناسند.[1]

 

[1] سخنان مقام معظّم رهبری در مدرسه فیضیه: 14/7/79.

 ... درس خواندن را جدی بگیرید عزیزان! نگویید چون این برنامه فلان عیب را دارد، پس برنامه هیچ! نه تا برنامه تغییر نکرده است، همین برنامه‌ای که وجود دارد، باید با جدیّت دنبال بشود، باید درس بخوانید. تا قبل از اتمام دوره سطح توصیه من این است: طلابی که مشغول به سطوح هستند، تا قبل از آنکه از سطح خارج بشوند، به هیچ کار دیگر غیر از درس نپردازند. درس خیلی جدی است، درس بسیار مهم است! علم و سواد پایه اصلی است. بدون آن هیچ نقشی نمی‌توانید ایفا کنید یا درست نمی‌توانید ایفا کنید. نقش آفرینی غلط  از نقش آفرین نبودن به مراتب خسارت بار تر است.

 

حوزه در کلام بزرگان ص 25

مطلب دیگری که در این فهرست واجبات قرار می‌گیرد، کامل کردن برنامه درسی حوزه است؛ از جمله آنچه که به نظرم خیلی لازم می‌آید تاریخ است ... می‌توان تاریخ را به عنوان کارهای فوق برنامه طلاب گذاشتش... عمدتاً تاریخ صدر اسلام ؛ این بسیار مهم است. تاریخ تحلیلی ده ساله زندگی پیغمبر از جمله بخش‌های بسیار روشنگر برای همه ذهن‌هاست. تاریخ مشروطیّت از دوره مشروطه تا امروز و امثال این‌ها هم مهم است... همین طور حدیث! در برنامه کاری طلاب باید حدیث وارد بشود. طلاب بایستی با حدیث آشنا بشوند، باید با کافی آشنا بشوند با کتاب‌های حدیثی مشخصی آشنا بشوند. خواندن کلمات ائمه برای ما لازم است. به برکت مطالعه کلمات ائمه هدی بسیاری از فکرهای عالی در ذهن‌ها می‌جوشد، همین طور نهج البلاغة.

حوزه در کلام بزرگان ص24

_____________________________

 ... در نظام حوزه‌ای این‌طور نیست که هیچ درسی از درس‌های ما-درس‌های رسمی حوزه- متوقّف بر مراجعه به قرآن و حدیث باشد. اگر شما ادبیات و سطوح و درس خارج بخوانید، اتّفاق نمی‌افتد که برای فهمیدن یک مسأله درسی مورد نیازتان احتیاج پیدا کنید که بلند شوید قرآن را بردارید باز کنید و آیه‌ای را پیدا نمایید. اصلاً نظام درسی ما احتیاج به قرآن ندارد و بی نیاز از قرآن و جدای از آن طراحی شده است.[1]

_____________________________

ما معتقدیم که حوزه علمیه دو کار باید بکند: اوّل پایبندی به سنت‌ها ارزشمندی که در حوزه‌ها وجود داشته است... دوّم طراحی یک شیوه جدیدی برای درس خواندن با حفظ آن سنت‌ها. این شیوه جدیدی که می‌خواهیم طراحی کنیم باید چه کاره باشد؟ اصلاً تکلیفش چیست؟ تکلیفش این است که درس خواندن ما را به سمت نیازهای یک جامعه اسلامی-نه در سطح ایران بلکه در سطح جهان- جهت بدهد... در حوزه‌های علمیه، درس گفتن و درس خواندن دقیقاً باید به دنبال نیازها باشد.[2]

_____________________________

آن روز یکی از دوستان عزیز ما که من خیلی هم خاطرش را گرامی می‌دارم به من گفت که این‌طور نمی‌شود، که در حوزه جنس پلاستیکی درست کرد. باید مطوّل و بعد معالم و بعد قوانین و بعد لمعه را با شروحش از اوّل تا آخر مطالعه کرد. من به او گفتم که نمی‌گویم جنس از پلاستیک درست کنید! بلکه می‌گویم امروز در دنیا از جنسی که از آهن سخت‌تر است صفحه‌ای نازک‌تر از  کاغذ درست می‌کنند. من می‌گویم این را درست کنید.[3]

 

[1] حوزه و روحانیت ص 324.

 

[2] حوزه و روحانیّت ص 47.

 

[3] بیانات مقام معظّم رهبری در جمع علما و مدرسان و فضلای حوزه علمیه قم 30/11/70.

 

از کتاب حوزه در کلام بزرگان

ص 19- استفاده از روش‌های جدید در کنار فقه جواهری:

این مسأله نباید فراموش شود که به هیچ وجه از ارکان محکم فقه و اصول رایج در حوزه‌ها نباید تخطی شود. البته در عین اینکه از اجتهاد جواهری به صورتی محکم و استوار ترویج می‌شود از محاسن روش‌های جدید و علوم مورد احتیاج حوزه‌های اسلامی استفاده گردد.[1]

ص 20- دوام اسلام در گروی فقه سنّتی و جواهری:

من کراراً به همه تأکید کرده‌ام که درس‌های حوزه‌ها باید به همان وجه سنّتی خودش محفوظ باشد. فقه باید همان فقهی باشد که در بین ما هست. اگر از فقه سنّتی منحرف بشویم فقه از بین می‌رود. ... قضیه تحصیل هم باید به نحوی باشد که فقه سنّتی فراموش نشود و آن چیزی که تا به حال اسلام را نگه داشته است، همان فقه سنّتی بوده است ... ممکن است اشخاصی بگویند که باید فقه تازه‌ای درست کرد، که این آغاز هلاکت حوزه است و روی آن باید دقّت بشود.... اسلام اگر خدای نخواسته هر چیز از دستش برود ولی فقهش به طریقه موروث از فقهای بزرگ بماند به راه خود ادامه خواهد داد، ولی اگر همه چیز به دستش بیاید و خدای نخواسته فقهش به همان طریقه سلف صالح از دستش برود راه حق را نتواند ادامه داد و به تباهی خواهد کشید... [2]

 

[1] روحانیت و حوزه‌های علمیه (تبیان، دفتر دهم) ص 558.

[2] روحانیت و حوزه‌های علمیه (تبیان، دفتر دهم) ص 541 به بعد.

آدمهایی که هشتشان گرو نهشان است هیچوقت موفق نیستند و به جایی نمی رسند. اینها کسانی هستند که شب و روز می دوند و زحمت می کشند و با این حال از آنچه که باید باشند عقب هستند! چرا؟ چون نظم را در برنامه ی خودشان مراعات نمی کنند.

وقتی مطلبی را متوجه نمی شوند در لیست سیاه قرار می دهند و می گویند: بعداً در کنار دیگر مطالب به بررسی آن می پردازم! و این از آن «بعداً» ها است که هیچ کس ندیده!

نظم تحصیلی حکم می کند که شما به درس امروزتان بها بدهید و نگذارید برای فردا بماند و إلا می شوید مثل کسی که سرعت تریدمی را زیاد کرده و روی آن می دود اما نمی تواند خودش را به پای آن برساند و لحظه به لحظه عقب تر و عقب تر کشیده می شود و آخر از دستگاه پرت می شود!

هر روز برای خودش شرح وظایف ویژه ای دارد و کار امروز را نمی شود به فردا حواله داد چون نتیجه ی آن تل­انبار شدن نادانسته هاست!

انسانی که قرار است عالم بشود نباید اجازه دهد که در سیر پیشرفت او خللی ایجاد شود و إلا یک مسأله که پرونده ی آن بسته نشده است پایه ی معرفتی مسائل دیگر قرار می گیرد و مثل ستونی می شود که خشت اوّل آن کج قرار داده شده است. کمال «علم» تنها هنگامی حاصل می شود که قطعات این پازل کاملِ کامل باشد. طلبه ای را تصوّر کنید که در کتاب هدایه از یک فرع نحوی سر در نیاورده است، در دوره های بعدیِ نحو مثل سیوطی و مغنی هیچگاه سؤال مانده ی او پاسخ داده نخواهد شد، چون در آن سطوح و مراحل استاد مسلّم گرفته است که شما پیش نیازهای درس را خوب فهمیده اید و هضم کرده اید لذا متعرّض مقدمات آن نمی شود.

تل­ انبار شدن مسائل همچنین بازدهی کار را پایین می آورد، چون در آن هنگامی که توقع می رفت یک مطلب آموخته شود آموخته نشد، حالا که از بستر فکری آن فاصله گرفته اید و رشته ی بحث از دستتان در رفته است، چه توقع که بتوان آن پرونده را به انجام رساند؟!

این یعنی در هنگام تحصیل بالاترین اولویت برای شما که از نان شبتان واجب تر است این است که به هر قیمتی که شده هر روز به مقدار رضایت بخش درس آن روز را بفهمید و بتوانید از آن فارغ شوید. شاید نیاز باشد که با آمادگی در سر کلاس حاضر شوید یا اینکه پیش از مباحثه به شروح تکمیلی مراجعه کنید یا اینکه بعد از بحث نوار آن درس را گوش بدهید یا اینکه با مراجعه به یک استاد سؤالهای خود را پاسخ بدهید...

با ترسیم اهداف و چشم اندازهای تحصیلی امسالتان، حد اقلی از اولویت درک درس را تعریف کنید و مراحل آن را گام به گام اجرا کنید و همیشه به مفاد آن پایبند باشید.

این در اولیت اوّل است و اولویت آن از مطالعات جنبی و دوره و خلاصه نویسی و بخشی از عبادات هم بالاتر است.

البته این منافاتی ندارد که شما بعدها وقتی این مسأله را دوباره مرور می کنید در مورد آن تجدید نظر می کنید و با دقت و عمق بیشتری در مورد آن نتیجه گیری می کنید. لکن این بعد از آن است که در روز درس، مسائل آن درس را یک بار برای خودتان حل کرده اید و نتیجه ی آن را برای آینده ی خودتان ثبت کرده اید تا در مراجعات بعد به آنچه در روز نخست برداشت کرده اید استناد و اعتماد کنید.

شما دیگر چرا؟!

-  شما را چه به اینجا؟! اینجا «سعیر» است! به قیافه­تان نمی­آید اهل اینجاباشید! شما دیگر چرا...؟

-  حق با شماست. ما دچار فتنه ها شدیم و از امتحانات زمانه سربلند بیرون نیامدیم...

-  چه فتنه ای؟ نکند در خانه ماهواره مخفی کرده بودید؟!

-  نه! ماهواره هم نداشتیم؛ اما فتنه ها چنان سنگین شد که دامان ما را هم گرفت؛ به هر حال آخر الزمان بود دیگر...!

-  یعنی هیچ راه فراری از فتنه نداشتید؟

-  چرا اتفاقاً خلاصی از فتنه خیلی هم آسان بود؛ جواب همه­ی شبهه­های ما را یک نفر داشت می­گفت؛ کافی بود اخبار را باز کنیم و گوش بدهیم و کمی فکر کنیم؛ پیک الهی ولیّ امر ما بود که ما را نسبت به «شناخت زمانه» آگاهی می داد، اما هر وقت ایشان صحبتی داشت ما با خود می گفتیم: حرف های تکراری! و کانال را عوض می­کردیم. به همین سادگی...

 

لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی

أَصْحَابِ السَّعِیر (ملک 10).

-  چقدر کار شما شبیه آنهایی است که زمان پیامبر دست در گوششان می کردند تا حرفهای پیامبر را نشنوند!
حالا پیامی برای اهل دنیا دارید؟

به سخنان ولی فقیه گوش بدهید...-  می خواهم به گوش همه برسانم- کوچک و بزرگ، زن و مرد، عالم و عامی- که لا اقل بشنوید و گوش بدهید. برای خودتان تکلیف بدانید که جدیدترین سخنرانی­های رهبرتان را رصد کنید و کامل گوش دهید! مخصوصاً شمایی که وظیفه­ ی هدایتگری دیگران را به عهده دارید گوش به زنگ سخنان ولیّ امر باشید که در آن صورت هیچ وقت از زمانه عقب نخواهید افتاد.

 

آیه با موضوع ماهواره!

  • إنّ الظنّ لا یغنی من الحق شیئاً (نجم 28/یونس 36، به علاوه ی همه ی آیاتی که در مذمت پیروی از ظن و گمان آمده است). یعنی: ظنّ و گمان هیچگاه انسان را به حقیقت نمی رساند! و روشن است که حرفهای ماهواره حرفهای برهانی و یقینی نیستند! لذا نباید آن را معیار رسیدن به حقیقت دانست!
  • لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملّتهم (بقره 120) یعنی: یهود و مسیحیت هیچگاه از تو راضی نمی شوند تا اینکه تو را کامل به آئین خود در آورند./ این هدف ماهواره را نشان می دهد.
  • لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ (مائده 82) یعنی دشمن ترین انسانها را نسبت به مؤمنین، یهودیان و مشرکین خواهی یافت. (یعنی پشت پرده ها و گردانندگان ماهواره گرچه از در دوستی وارد شوند اما در دل به شدت نسبت به ما دشمنی دارند!)
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (مائده 51) یعنی: این مؤمنین! یهود و مسیحیان را به دوستی نپذیرید، بعضی از آنها دوست و همدست با بعض دیگر هستند، و هرکس از شما آنها را به دوستی برگزیند از آنها خواهد بود. و همانا خداوند ظالمان را هدایت نخواهد کرد. (این یعنی نسبت به دشمن مثل یک دوست برخورد نکنید، که حرفش را گوش دهید و فکر کنید به نفع شما است!)
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (بقره 208) یعنی: ای مؤمنین! همگی با هم دوست و آشتی باشید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار است (این آیه و تمام آیاتی که در مورد شیطان وارد شده، دقیقاً راهکارهای ماهواره و اهداف آن را بیان می کند! از جمله در این آیه، راهکار شیطان: قدم به قدم پیش آمدن؛ و هدف شیطان: ایجاد تفرقه)
  • و لا تقربوا الفواحش (انعام 151) یعنی: به بدی ها نزدیک نشوید!         * و لا تقربوا الزنی (اسراء 32) یعنی: به زنا نزدیک نشوید! (همین که ماهواره در معرض بسیاری از بدی ها است، خداوند دستور می دهد که حتّی به آن نزدیک هم نشویم!) 
  • و لا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکة (بقره 195) یعنی: با دستان خود، خودتان را در مهلکه نیندازید! (با دست خودتان با خرید ماهواره خود را به هلاکت نیندازید!)
  • یا أیها الذین آمنوا إن جاء کم فاسق بنبأ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین (حجرات 6) 

 آیه می توانـد یک نوع هشدار در مورد شبکه­های ماهواره­ای  انقلاب و منــحرف و فاسق باشد که با پخش اخبار دروغ و شایعه پراکنی جامعه اسلامی را در معرض تهاجم خبری قرار می دهند.

خداوند در این آیه هشدار می دهد:

1. افراد مؤمن باید اهل تحقیق و بررسی باشند (آمنوا... فتبیّنوا)

2. افراد فاسق در صدد ترویج و پخش اخبار دروغ اند (جاءکم فاسق بنبأ)

3. یکی از اهداف خبرگذاری های فاسق ایجاد فتنه و بهم زدن امنیت نظام است (أن تصیبوا قوما بجهالة)

4. اقدام بر اساس گزارش بدون بررسی و عجولانه نوعی جهالت است و باعث نابودی جامعه می شود (أن تصیبوا قوماً بجالة)

5. عمل به دستورات الهی مانع پشیمانی است (فتصبحوا ... نادمین)

 

تأملئ در

یک روایت

راهـبـردی

«ذکر الله علی کلّ حال»

مضمونی که در ذیل می آید در روایات متعدّد و کتابهای متعدّد تکرار شده است. آنچه در ذیل می آید کاملترین نقل این روایت است:

 

عبد الاعلی بن أعین، قال کتب بعض أصحابنا یسألون أبا عبد الله 7 عن أشیاء وأمرونی أن أسأله عن حق المسلم علی أخیه، فسألته فلم یجبنی، فلما جئت لأودعه فقلت: سألتک فلم تجبنی؟ فقال: إنی أخاف أن تکفروا! إنّ من أشد ما افترض الله علی خلقه ثلاثاً: إنصاف المرء من نفسه حتی لا یرضی لأخیه من نفسه إلا بما یرضی لنفسه منه، ومؤاساة الأخ فی المال، وذکر الله علی کل حال، لیس سبحان الله والحمد الله ولکن عندما حرم الله علیه فیدعه.

فعلاً مدّ نظر ما فقره ی آخر روایت است. یعنی این تکلیفی است سنگین به عهده­ی همه­ی انسانها که باید در هر آن و هر لحظه به یاد خدا باشند. در این روایت و برخی روایات توضیح داده شده که: مراد، ذکر لفظی نیست (که آن ذکر لفظی اصلاً واجب نیست!) بلکه مراد ذکری است که در حین مواجهه با گناه حاجز و مانع از ارتکاب گناه باشد. هر لحظه ممکن است موقعیت گناه برای ما پیش بیاید، و در آن لحظه اگر از یاد خدا غافل باشیم به راحتی مرتکب گناه می شویم و یک لیوان آب هم رویش...! لذا مقدمه ی ترک گناه در لحظات حساس این است که همیشه یاد خدا در پس­زمینه­ی دل ما باشد.

دوران کودکی وقتی با این مضمون در احادیث مواجه می شدم که: سختترین تکلیفی که خدا به عهده ی بندگان قرار داده ترک گناه است! برایم سؤال می شد که ترک گناه چه سختی ای دارد؟ مگر کاری دارد که انسان فحش ندهد؟! مگر کاری دارد که دزدی نکند! مگر کاری دارد که دروغ نگوید ... کمی که بزرگتر شدم و موقعیت های گوناگون را تجربه کردم کم کم برایم ملموس تر شد که: همان گناهی که در حالت عادی ترک آن سخت است گاهی در بعضی شرایط پرهیز از آن سخت تر هم می شود و واقعاً نیاز به یک اراده ی قوی دارد! مثلاً کسی که دسته گلی به آب داده باشد، برای اینکه حیثیت و آبرویش زیر سؤال نرود دروغ می­گوید و دروغ نگفتن برای او قطعاً مشکل تر است.

این یک راهبرد مؤثر را در تبلیغ های ما نشان می دهد که: باید مخاطب را نسبت به حالات گوناگون مواجهه با گناه بیمه کنیم و حساسیت آنها را نسبت به برخی موقعیتهای خاص بر انگیزانیم. وقتی شما به مخاطب بگویید: صداقت داشته باش! او با خود می گوید: من که اهل دروغ نیستم! اما وقتی شرایط را کمی پیچیده تر می کنیم، مخاطب به وجدان خود رجوع می کند و می بیند که در آن موقعیت خاص توقع ارتکاب گناه از او می رود.

وظیفه ی ما این است که اوّل خودمان، و بعد مخاطبانمان را به سمت «ذکر الله علی کلّ حال» سوق دهیم! پیامهای ما باید با جای جای زندگی مخاطبان عجین شود و گره بخورد. به بیان امیربیانی شده باید پیامها و گره ها جزئی باشد!

مبلّغ باید بتواند موقعیتهایی را که برای مخاطب امتحانات الهی پیش می آید و اطاعت از عقل و فرار از دام شیطان سخت تر می شود، حدس بزند و آنها را به مخاطب گوشزد کند.

به جای اینکه به مخاطب بگوییم: نماز اول وقت بخوان! بگوییم: وقتی سر کار هستی و مشتری می آید... وقتی پای تلویزیون هستی و جای حساس فیلم می رسد... وقتی به گردش رفته اید... وقتی شب عروسی است و همه ی حواستان جای دیگر است... در این لحظات از نماز غافل نباشید، چون خدا از شما غافل نیست!

به جای اینکه به مخاطب بگوییم: در سختی ها صبر داشته باشید! بگوییم: وقتی مشکل مالی بر می­خورید و پیش عیالتان خجالت زده می­شوید... وقتی سرتان کلاه می­رود و ورشکست می­شوید... وقتی مریضتان خوب نمی­شود و دعاهایتان بی جواب می­ماند... وقتی مشکل خانوادگی برایتان پیش می­آید و همه­ی فکر و ذکر شما را مشغول می­کند، این مواقع شیطان در تلاش است که شما را از خدا جدا کند، اما شما با سلاح صبر در برابر او ایستادگی کنید.

گاهی گناه مسیر رسیدن به خواسته های دنیوی قرار می گیرد، باید مخاطب بفهمد که کلاهبرداری، دروغ، کم فروشی و گرانفروشی راه رسیدن به سود نیست!

گاهی گناه و معصیت خالق به خاطر راضی نگه داشتن مخلوق است! مخاطب باید بفهمد که با بد حجابی محبّت عده­ای را به سمت خود جلب می­کند، اما محبّت خدا را از دست می­دهد.

گاهی تنها بودن در مسیر حق موجب فرسایش روح و سستی عزم انسان می شود. مخاطب باید بفهمد کسی که با خداست، تنها نیست!

و اینها مظاهری از ذکر الله علی کلّ حال است...

چرا در برخی خانواده‌های مذهبی،
فرزندان شبیه به والدین نیستند؟!

با توجه به مواردی که فرزندان در خانواده های مذهبی، مقیّد به امور دینی نیستند و رغبتی به امور اخروی ندارند، آیا این قاعده که: فرزند شبیه پدر و مادر خود می شود، زیر سؤال می رود؟ آیا اصلاح نفسِ والدین به عنوان الگوی کودکان برای تربیت آنان کافی نیست؟

سخنان استاد پناهیان با موضوع: اهمیت «مبارزه با نفس والدین» در تربیت فرزندان، پاسخ این پرسش است:

پایه ی اصلاح نفس، مبارزه با هوای نفس و مخالفت با تمایلات بی ارزش است. پدر و مادری که مبارزه با هوای نفس را در عمل و رفتار خودشان به بچه یاد ندهند و این تجربه را در خانواده به فرزند خود منتقل نکنند، زیاد نباید انتظار داشته باشند که فرزندشان اصلاح شود و خوب بار بیاید.

خوب بودن پدر و مادر، برای تربیت فرزند کافی نیست. مثلاً اگر هر یک از پدر و مادر به صورت ژنتیک آدم‌های مهربان یا خوش‌اخلاقی باشند، این ویژگی به تنهایی نقش تعیین‌کننده‌ای در تربیت فرزند ندارد. مهم این است که فرزند در رفتار و گفتار پدر و مادرش، مبارزه با هوای نفس را ببیند تا تأثیر بپذیرد. و الا هرچقدر کارهای خوبی از پدر و مادرش ببیند که این کارهای خوب توأم با «مبارزه با نفس» نباشد و مثلاً ناشی از صفات خوب ژنتیکی آنها باشد، در تربیت فرزند نقش چندانی نخواهد داشت.

اگر فرزند در رفتار پدر و مادرش ببیند که آنها بارها عصبانی شده‌اند، ولی خودشان را کنترل کرده و چیزی نگفته‌اند یا لبخند زده‌اند، به تدریج می‌پذیرد که بسیاری از اوقات باید مخالف هوای نفس رفتار کرد و پا روی درخواسته‌های نفسانی گذاشت. پدر و مادری که وقتی عصبانی می‌شوند هرچه دلشان خواست به زبان می‌آورند، طبیعتاً بچه ی آنها هم هرکاری دلش بخواهد، انجام خواهد داد و مقابله با خواهش‌های نفسانی را فرانخواهد گرفت.

اگر پدر و مادر، هنگامی که ناراحت و یا عصبانی هستند بچه ی خود را تنبیه کنند، و هنگامی که خوشحال و سرحال هستند او را تشویق کنند، این بچه درست تربیت نمی‌شود، چون پدر و مادر ملاک تشویق و تنبیه را رفتار درست و غلط فرزندشان قرار نداده‌اند بلکه ملاک را حال خوب و بد خودشان و تمایلات خودشان قرار داده‌اند؛ یعنی هروقت سرحال باشند می‌بخشند و هروقت عصبانی باشند نمی‌بخشند و مجازات می‌کنند. وقتی رفتار پدر و مادر باعث شود که بچه‌ این‌طور نتیجه‌گیری کند، طبیعی است که این بچه هم طبق هوای نفسش عمل کند.

بعضی از خانواده‌ها، مذهبی هستند، ولی بچه هایشان زیاد به امور دینی و رفتار اسلامی مقید نیستند و در واقع پدر و مادر نتوانسته‌اند آنها را متدین بار بیاورند. غالباً علت این وضعیت این است که بچه ها از پدر و مادر رفتار خوب و مؤمنانه دیده‌اند اما مبارزه با هوای نفس مشاهده نکرده‌اند. این موجب می‌شود بچه‌ها تصور کنند پدر و مادر چون علاقه به رفتار مذهبی داشته‌اند اینگونه رفتار کرده‌اند، پس خودشان هم طبق دوست‌داشتنی‌هایشان عمل می‌کنند؛ و لذا نتیجه ی تربیت، خراب از آب در می‌آید. باید به بچه ها تجربه ی مخالفت با تمایلات را انتقال دهیم، نه اینکه صرفاً رفتار مؤمنانه را نمایش دهیم.

در نمایش مبارزه با هوای نفس، مثل غالب موارد دیگر، نقش مادر در تاثیرگذاری تربیتی بیشتر است. یعنی اگر از مادر مبارزه با هوای نفس و صبر در ناملایمات دیده شود، اهمیت بیشتری دارد.

منبع: خلاصه ی سخنان استاد پناهیان از سایت بیان معنوی