علما وارثان وحی نبوی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید صدر و امام خمینی» ثبت شده است

  شعار امسال شعار وحدت و یکپارچگی است، وحدتی فراگیر بین آحاد جامعه و مسؤولین، که صد البته محور این وحدت همان ولایت فقیه است و همه موظف هستند خود را با نظرات و افکار ایشان همفکر و همزبان کنند!
امروز بیش از هر روز برای تقویت بنیان حکومت اسلامی، حمایت از ولیّ فقیه ضرورت دارد. در ذیل، اسوه ای از تأیید و پشتیبانی یک شهید را از مقام والای ولایت به رخ می کشانیم؛ شهیدی که در اوج مقامات علمی، خود را سرباز ولایت می دانست.
شهید سعید، آیت الله سید محمد باقر صدر، آن حامی ویژه از مقام ولایت فقیه است که در این راه تا پای جان ایستادگی کرد. در ذیل گوشه ای از جلوه¬های این یاری و پشتیبانی ویژه را مرور می-کنیم:

 

قبل از انقلاب:

هرچه می شود، بشود!
پس از اینکه حضرت امام (ره) از تن دادن به شروطی که حکومت بعثی در قبال ماندن امام در عراق مقرّر کرده بود، سر باز زد، امام راحل قصد ترک عراق و عزیمت به کویت نمود. وقتی خبر عزیمت امام به شهید صدر رسید، تصمیم گرفتند برای خداحافظی به دیدار امام آمده، پشتیبانی خود را از مقام مرجعیت اعلان کنند؛ و این در حالی بود که نیروهای امنیتی خانه ی حضرت امام را محاصره کرده بودند و تمام خیابانها و راههای منتهی به بیت امام را در نظر داشتند و تمام رفت و آمدها را تحت نظر گرفته بودند.
در حالی که هیچ کس حتّی جرأت نزدیک شدن به بیت امام را نداشت، سیّد شهید، تصمیم خود را گرفت و کلامی با این مضمون ایراد نمود: رفتن به خانه ی امام در این وضعیت، ضرورتی دینی است، و موجب تأیید و دلگرمی امام در این لحظات حساس است.
آن روز ایشان درس خود را به این مناسبت تعطیل نمود و فرمود: رفتن حضرت امام از نجف، خساتی بزرگ است!
برخی از اطرافیان شهید صدر ایشان را از دیدار امام بر حذر داشتند و گفتند: نیروهای امنیتی مانع این کار خواهند شد؛ لکن آن بزرگوار تصمیم خود را گرفته بود و فرمود: در هر صورت من خواهم رفت و هر اتفاقی که می خواهد بیفتد، بیفتد!
البته شهید بزرگوار وقتی به منزل امام رسید که حضرت امام به سفر مبادرت کرده بود و سید شهید تنها به نشست و گفتگو با دیگر افرادی که با حضرت امام در ارتباط بودند، اکتفا کرد.
این از مواردی بود که حکومت بعث-بعدها- در بازجویی از آن شهید سعید، ایشان را مورد عتاب قرار داد و به ایشان خرده گرفت.

الشهید الصدر سمو الذات وسمو الموقف، ص 155
شهید الأمة و شاهدها ج2 ص124


بروید به درس امام:
شهید بزرگوار شاگردان مبرّز و نزدیک خود را تشویق نمود که از باب تأیید و تقویت مرجعیت حضرت امام، در درس ایشان حاضر شوند و از بحث های فقهی و اصولی ایشان استفاده کنند. [با اینکه برخی از ایشان هیچ آشنایی با زبان فارسی نداشتند!]
این در زمانی بود که حضرت امام در بین مراجع، داعیه ی حکومت دینی سر داده بود و دیگران را به اقامه ی این امر ترغیب می نمود.

شهید الأمه و شاهدهاج2 ص123


بعد از انقلاب:

جای خالی یک کتاب...

شهید بزرگوار نظر به وضعیت حساس آن زمان و برخی آراء و افکار منحرف فکری در ایران، جای خالی یک کتاب علمی را در ترسیم چارچوب های حکومت اسلامی خالی دیدند و با تألیف کتاب «الإسلام یقود الحیاة» به حمایت از اهداف انقلاب و جهت دهی آن مبادرت نمودند. این در زمانی بود که ایشان شاهد مشغولیت عوامل داخلی و اضطرابات فراوان در فضای سیاسی ایران بود و در این وضعیت ایشان وظیفه ی خود دانست که تلاش علمی خود را صرف فردای این انقلاب کند.
وقتی جلد اوّل از این کتاب آماده شد، ایشان «سید محمد غروی (حفظه الله)» را که قصد عزیمت به ایران را داشتند، مأمور چاپ این کتاب و رساندن آن به دست برخی دست¬اندرکاران جمهوری اسلامی، نمودند و با این کار پشتیبانی خود را از این انقلاب نشان دادند.
نوشتن کتاب «الاسلام یقود الحیاة» نیز از کارهای انقلابی بود که جان آن شهید را به خطر انداخت و موقف ایشان را نسبت به جمهوری اسلامی و اهداف کلان آن نشان داد، اهدافی که به ضرر حکومت وقت بعثی عراق بود. از جمله عباراتی که در این کتاب آمده که می تواند حساسیت حکومت بعثی را بر انگیزاند این جملات است:
«وفی الخارج تستهدف الدولة: أوّلًا: حمل نور الإسلام ومشعل هذه الرسالة العظیمة إلی العالم کلِّه.
ثانیاً: الوقوف إلی جانب الحقّ والعدل فی القضایا الدولیّة،وتقدیم المَثَل الأعلی للإسلام من خلال ذلک
ثالثاً: مساعدة کلّ المستضعفین والمعذَّبین فی الأرض، ومقاومة الاستعمار والطغیان وبخاصّة فی العالم الإسلامیّ الذی تعتبر إیران جزءاً لایتجزّأ منه. إنّ دولة القرآن العظیمة لاتستنفد أهدافها ...».

الشهید الصدر سمو الذات وسمو الموقف، ص156
شهید الأمة و شاهدها ج2 ص136


فرزندان من!

پس از پیروزی انقلاب نامه ای خطاب به شاگردانشان که به ایران کوچ کرده بودند، نوشتند و تأکید کردند که: خدمت به این انقلاب وظیفه ی شماست؛ همه ی توان و امکانات خود را برای خدمت به این انقلاب به کار گیرید و توجه خود را به مرجعیت امام خمینی و تقویت آن منعطف کنید.
بدایه ی این نامه این جملات است:
«أولادی وأعزّائی حفظکم الله بعینه التی لا تنام. السلام علیکم جمیعاً ورحمة الله وبرکاته.
أکتب إلیکم فی هذه اللحظات العظیمة التی حقّق فیها الإسلام نصراً حاسماً [: قاطعاً] وفریداً فی تاریخنا الحدیث، علی ید الشعب الإیرانی المسلم، وبقیادة الإمام الخمینی- دام ظلّه- وتعاضد سائر القوی الخیّرة والعلماء الأعلام؛ وإذا بالحُلم یصبح حقیقة، وإذا بالأمل یتحقّق‏... وإذا بالإسلام الذی حبسه الظالمون والمستعمرون فی قمقم، یکسر القمقم بسواعد إیرانیّة فتیة لا ترهب الموت‏».
و در ادامه: «ویجب أن یکون واضحاً أیضاً أنّ‏ مرجعیّة السید الخمینی التی جسّدت‏ آمال الإسلام فی إیران الیوم لابدّ من الالتفات حولها، والإخلاص لها، وحمایة مصالحها والذوبان فی وجودها العظیم بقدر ذوبانها فی هدفها العظیم‏».

شهید الأمة و شاهدها ج2 ص133


همان است که آرزویش را داشتم!
وقتی به شهید بزرگوار اعتراض می شد که: چرا از امام وانقلاب پشتیبانی می¬کنید! در جواب می¬فرمودند:
اگر امام خمینی به من دستور دهد که در روستایی از روستاهای ایران خدمت به اسلام بکنم، هیچ تردیدی در انجام این کار نمی کردم! امام خمینی آنچه را که من برای تحقّقش تلاش می کردم، به بار آورد...

(شهید الأمّة و شاهدها ج1 ص262)