علما وارثان وحی نبوی

۶ مطلب با موضوع «گپ طلبگی» ثبت شده است

تأملئ در

یک روایت

راهـبـردی

«ذکر الله علی کلّ حال»

مضمونی که در ذیل می آید در روایات متعدّد و کتابهای متعدّد تکرار شده است. آنچه در ذیل می آید کاملترین نقل این روایت است:

 

عبد الاعلی بن أعین، قال کتب بعض أصحابنا یسألون أبا عبد الله 7 عن أشیاء وأمرونی أن أسأله عن حق المسلم علی أخیه، فسألته فلم یجبنی، فلما جئت لأودعه فقلت: سألتک فلم تجبنی؟ فقال: إنی أخاف أن تکفروا! إنّ من أشد ما افترض الله علی خلقه ثلاثاً: إنصاف المرء من نفسه حتی لا یرضی لأخیه من نفسه إلا بما یرضی لنفسه منه، ومؤاساة الأخ فی المال، وذکر الله علی کل حال، لیس سبحان الله والحمد الله ولکن عندما حرم الله علیه فیدعه.

فعلاً مدّ نظر ما فقره ی آخر روایت است. یعنی این تکلیفی است سنگین به عهده­ی همه­ی انسانها که باید در هر آن و هر لحظه به یاد خدا باشند. در این روایت و برخی روایات توضیح داده شده که: مراد، ذکر لفظی نیست (که آن ذکر لفظی اصلاً واجب نیست!) بلکه مراد ذکری است که در حین مواجهه با گناه حاجز و مانع از ارتکاب گناه باشد. هر لحظه ممکن است موقعیت گناه برای ما پیش بیاید، و در آن لحظه اگر از یاد خدا غافل باشیم به راحتی مرتکب گناه می شویم و یک لیوان آب هم رویش...! لذا مقدمه ی ترک گناه در لحظات حساس این است که همیشه یاد خدا در پس­زمینه­ی دل ما باشد.

دوران کودکی وقتی با این مضمون در احادیث مواجه می شدم که: سختترین تکلیفی که خدا به عهده ی بندگان قرار داده ترک گناه است! برایم سؤال می شد که ترک گناه چه سختی ای دارد؟ مگر کاری دارد که انسان فحش ندهد؟! مگر کاری دارد که دزدی نکند! مگر کاری دارد که دروغ نگوید ... کمی که بزرگتر شدم و موقعیت های گوناگون را تجربه کردم کم کم برایم ملموس تر شد که: همان گناهی که در حالت عادی ترک آن سخت است گاهی در بعضی شرایط پرهیز از آن سخت تر هم می شود و واقعاً نیاز به یک اراده ی قوی دارد! مثلاً کسی که دسته گلی به آب داده باشد، برای اینکه حیثیت و آبرویش زیر سؤال نرود دروغ می­گوید و دروغ نگفتن برای او قطعاً مشکل تر است.

این یک راهبرد مؤثر را در تبلیغ های ما نشان می دهد که: باید مخاطب را نسبت به حالات گوناگون مواجهه با گناه بیمه کنیم و حساسیت آنها را نسبت به برخی موقعیتهای خاص بر انگیزانیم. وقتی شما به مخاطب بگویید: صداقت داشته باش! او با خود می گوید: من که اهل دروغ نیستم! اما وقتی شرایط را کمی پیچیده تر می کنیم، مخاطب به وجدان خود رجوع می کند و می بیند که در آن موقعیت خاص توقع ارتکاب گناه از او می رود.

وظیفه ی ما این است که اوّل خودمان، و بعد مخاطبانمان را به سمت «ذکر الله علی کلّ حال» سوق دهیم! پیامهای ما باید با جای جای زندگی مخاطبان عجین شود و گره بخورد. به بیان امیربیانی شده باید پیامها و گره ها جزئی باشد!

مبلّغ باید بتواند موقعیتهایی را که برای مخاطب امتحانات الهی پیش می آید و اطاعت از عقل و فرار از دام شیطان سخت تر می شود، حدس بزند و آنها را به مخاطب گوشزد کند.

به جای اینکه به مخاطب بگوییم: نماز اول وقت بخوان! بگوییم: وقتی سر کار هستی و مشتری می آید... وقتی پای تلویزیون هستی و جای حساس فیلم می رسد... وقتی به گردش رفته اید... وقتی شب عروسی است و همه ی حواستان جای دیگر است... در این لحظات از نماز غافل نباشید، چون خدا از شما غافل نیست!

به جای اینکه به مخاطب بگوییم: در سختی ها صبر داشته باشید! بگوییم: وقتی مشکل مالی بر می­خورید و پیش عیالتان خجالت زده می­شوید... وقتی سرتان کلاه می­رود و ورشکست می­شوید... وقتی مریضتان خوب نمی­شود و دعاهایتان بی جواب می­ماند... وقتی مشکل خانوادگی برایتان پیش می­آید و همه­ی فکر و ذکر شما را مشغول می­کند، این مواقع شیطان در تلاش است که شما را از خدا جدا کند، اما شما با سلاح صبر در برابر او ایستادگی کنید.

گاهی گناه مسیر رسیدن به خواسته های دنیوی قرار می گیرد، باید مخاطب بفهمد که کلاهبرداری، دروغ، کم فروشی و گرانفروشی راه رسیدن به سود نیست!

گاهی گناه و معصیت خالق به خاطر راضی نگه داشتن مخلوق است! مخاطب باید بفهمد که با بد حجابی محبّت عده­ای را به سمت خود جلب می­کند، اما محبّت خدا را از دست می­دهد.

گاهی تنها بودن در مسیر حق موجب فرسایش روح و سستی عزم انسان می شود. مخاطب باید بفهمد کسی که با خداست، تنها نیست!

و اینها مظاهری از ذکر الله علی کلّ حال است...

مدارای فرهنگی لازمه ی رسیدن به جهاد فرهنگی

یادم هست شنیدم سازنده ی انیمیشن «شکرستان» گفته بود: «بزرگترین مشکل ما در تهیه ی این مجموعه­ ی فرهنگی این بود که صد نفر ایرانی را کنار هم جمع کنیم!».

مشکل از کجاست؟! چرا فراری هستیم از کار جمعی؟

وقتی می گویند: ما ایرانی ها فرهنگ کار جمعی را نداریم معنایش این است که مدارایمان در بین جمع کم است! آب­مان با هم توی یک جوب نمی‌رود و این می تواند علّتهای مختلفی داشته باشد. هرچه که هست باید با مجاهدت ما مشکل برطرف شود! چون سابقاً ثابت کردیم که روی آوردن به کار جمعی و تشکیلاتی یک ضرورت است! (وقتی رهبر بزرگوار توقع جهاد فرهنگی دارند یعنی: توقع مدارا و ورود دسته جمعی به این عرصه را دارند).

درمان این ضعف در یک کلمه خلاصه می شود و آن «صبر و سعه ی صدر».

گاهی یک تشکیلات ایراد ساختاری دارد که باعث می شود افراد از آن منقطع شوند. بعداً به بررسی این مسأله می­پردازیم که در کار جمعی کدام خصوصیات رکن است و کدام قابل اغماض است، (إن شاء الله با اظهار نظر دوستان). اینجا تنها به طور تیتر وار مواردی را برمی­شماریم که اگر صبر نباشد، چرخ کار جمعی نمی­چرخد:

  • اگر رئیس، تحمّل زیر دستی ها را نداشته باشد و به خاطر تصفیه حساب های شخصی آن‌ها را از خود دور کند...
  • اگر زیر دستی ها ناملایمات را بر نتابند و از اینکه می‌بینند چینش کار باب میل آن‌ها نیست خود را عقب بکشند...
  • اگر زیر دستی ها به نحوه ی مدیریت انتقاد داشته باشند و بخواهند همه چیز به سلیقه­ی آن‌ها باشد...
  • اگر زیر دستی ها از ضوابط و چارچوب ها خسته و ملول شوند و بخواهند خود سرانه کار کنند.
  • اگر ببینند کار آنطور که می خواهند پیش نمی‌رود، و ذوق و شوقشان به سردی بگراید...
  • اگر مجاهدانه کار نکنند و سختی های کار آن‌ها را خسته کند...
  • اگر افراد، بدون کسب تجربه دنبال مسؤولیت های سنگین تر باشند...
  • اگر در ابتدای کار از اینکه نتیجه کارشان را مشاهده نمی‌کنند و بازدهی کارشان کم است، نا امید شوند.
  • اگر هر کس بر جایگاهی که در گروه دارد قانع نباشد و توقع تصاحب مسؤولیت بالاتر داشته باشد...

 

و خلاصه اگر کادر یک گروه بر ناملایمت صبور نباشند و با هم کنار نیایند، کار پیش نمی‌رود که نمی‌رود!بخشی از این عرایض از کلام امیر المؤمین علیه‌السلام قابل برداشت است؛ فرمودند: آلة الریاسة سعة الصدر. (حکمت 176)

 

******************

کلاً به نظر می رسد که باید یک مقدار مدارایمان را بیشتر کنیم و کمتر از خود دافعه نشان بدهیم. وقتی دشمنان ما با انواع جذابیتها دارند مردم ما را به سمت خود جلب می کنند، ما چرا باید اطرافیان را از خودمان دور کنیم؟

زشت نیست که دو نفر مسلمان اهل مسجد با هم در حال جنگ و دعوا باشند؟

زشت نیست که غیر مذهبی ها از مذهبی ها بدشان بیاید فقط به خاطر اینکه با آنها انس نمی گیرند و با نگاه تحقیر و بدبینی به آنها نگاه می کنند؟!

کجای دین اسلام ما این است؟ چرا عمل نمی کنیم به این شعار حسینی که در زیارات متعدد آمده: سلم لمن سالمکم.

عجیب نیست که معصوم می فرمایند: رأس العقل بعد الإیمان التودّد إلی الناس...

«هر تشکلی برای روحانیون چیز خوبی است. روحانیون بایستی دور هم باشند، همفکری کنند، اشتباهات یکدیگر را رفع کنند، کارهای یکدیگر را کامل کنند. ما مجموعه‌ای هستیم که کارهای همسانی در رابطه‌ی با مردم داریم. ممکن است همه، ظرفیت لازم را به‌قدر کافی نداشته باشیم؛ اما از تجربیات و از حرف‌های یکدیگر استفاده کنیم. به نظر ما این کار بسیار خوبی است و این در تشکل‌های روحانی انجام می‌گیرد».
(20/8/70 در جمع روحانیون استان کرمان)
 
[دوستان بزرگوار! از آنجایی که عمل به این کلام امام خامنه‌ای (مدّ ظله) از اهداف این وبگاه است، لذا با مشارکت خود، ما را برای رسیدن به این مقصود یاری کنید.]
 
 

«چرا فرهنگ کار جمعی در جامعه‌ ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با این‌که کار جمعی را غربی‌ها به اسم خودشان ثبت کرده‌اند، اما اسلام خیلی قبل از این‌ها گفته است: «تعاونوا علی البرّ و التّقوی»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنی حتّی اعتصام به حبل‌اللّه هم باید دسته‌جمعی باشد؛ «و لا تفرّقوا».


بخشی از بیانات مقام عظمای ولایت در دیدار جوانان استان خراسان شمالی‌ 1391/07/23


ما عقیده داریم که اگر چنان چه کسانی بخواهند برای انقلاب کار کنند و اینها متشکّل نباشند، متجمع نباشند، نخواهند توانست از لحاظ کیفیت و از لحاظ کمیّت آن کاری را بکنند که یک گروه متشکّل انجام خواهد داد...


18/9/61


تشکیلات یکی از فرائض هر گروه مردمی است که یک هدفی را دنبال می کنند. تشکیلات یعنی نظم، یعنی تقسیم وظائف، یعنی ارتباط و اتصال، و زنجیره ای کارکردن؛ این معنای تشکیلات است. این چیزی است که نه فقط بد نیست، بلکه یک چیز خوب و بلکه یک چیز ضروری است. هیچ کاری در دنیا بدون تشکیلات پیش نمی رود؛ انقلاب اسلامی ایران هم بدون تشکیلات پیش نرفت و پیروز نشد.


27/11/60


این جملات را از زبان مقام عظمای ولایت با هم مرور کردیم تا به خودمان بیاییم و توجه بکنیم که: ضعف ما در حیطه ی کار جمعی و تشکیلاتی واقعاً یک دغدغه است!
حسن کار جمعی جای صحبت ندارد و مسلّم است. رهبر انقلاب فرمودند: فکر نکنید در یک کار جمعی و تشکیلاتی کسی که رئیس است ثوابش با کسی که ....
چیزی که باید به آن بپردازیم صحبت از ضرورت کار جمعی است! چرا باید سراغ کار جمعی برویم؟ باید!

نگاهی بیندازید:
نگاهی به اطراف بکنید، می بیند که شیطان برای خود دم و دستگاهی تشکیل داده و با تجهیزات کامل به میدان آمده، از بین انسانها یارکشی کرده و با لشکری عظیم به شکل تشکیلاتی به حزب خدا حمله کرده؛ کدام حزب خدا؟ همانهایی که عِدّه و عُدّه ی آنها کم، و مانند لشکر شکست خورده، دلهایشان از هم پراکنده! محور وحدت گم شده و هدف فراموش شده! هر دسته با دسته دیگر درگیر، و از این درگیری ها زمین گیر! هر کس هم که متوجه دشمن اصلی می شود، به خود می آید و می خواهد کاری بکند، اما سنگ اندازی ها شروع می شود؛ از سمت دوست و شمن...

خودتان قضاوت کنید:
حوزه با این همه نیروی آماده به کار، چقدر پتانسیل آزاد نشده دارد؟ اگر کسی بود که این موج را جهت می داد و نمی گذاشت نشاط طلبه های جوان به سردی بگراید، وضعیت امروز فرهنگ ما چطور می بود؟
مطالبه ی رهبر عزیزمان را در شعار سال دیدید؟ از ما خواستند با تمام سلائق و افکار گوناگون با همدلی و همزبانی به فکر هدف واحد باشیم، اما چه بگویم! ما مذهبی ها درون خودمان هم نتوانسته ایم این همدلی را ایجاد بکنیم! با کمترین بهانه ای خود را از جمع جدا می کنیم و با کمترین اختلافی در مقابل هم موضع گیری می کنیم.

اهل کوفه نیستیم؟!
اهل کوفه نیستیم! یعنی اهل قم یا تهران یا ... هستیم، اما تفاوت ما با اهل کوفه چقدر است؟ آیا این دلگیری ها که امیرالمؤمنین از مردم کوفه داشت، امام زمان هم از ما دارد؟ فرمود:
وَإِنِّی وَاللهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هؤُلاءِ القَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِماعِهمْ عَلَی بَاطِلِهمْ، وَتَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، وَبِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فی الْحَقِّ، وَطَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فی البَاطِلِ، وَبِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَی صَاحِبِهِمْ وَخِیَانَتِکُمْ، وَبِصَلاَحِهمْ فی بِلاَدِهِمْ وَفَسَادِکُمْ، فَلَو ائْتَمَنْتُ أَحَدَکُمْ عَلَی قَعْبٍ لَخَشِیتُ أَنْ یَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِ.
اللَّهُمَّ إِنِّی قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَمَلُّونِی، وَسَئِمْتُهُمْ وَسَئِمُونِی، فَأَبْدِلنِی بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ، وأَبْدِلْهُمْ بِی شَرَّاً مِنِّی!

 

نگاهی به خود و کسب و کار خود بیندازید، برای ما بگویید: چرا؟ ...
فعلاً برای ما عوامل بروز مشکل را بفرستید. علّت بی رونقی کار جمعی و تشکیلاتی در بین ما چیست؟

{

نظر شما با کار گروهی و مدیریت شده چیه؟ با کار گروهی بیشتر دمخورید یا کار فردی؟ نگید که با کار گروهی موافقید! می شناسمتون! چب و راست گروههای مختلف هر روز دارن اعلام می کنن: ثبت نام... جذب... تکمیل کادر... همکاری... باز هم کمبود کادر دارن،

 

ماها فعالیت جمعی رو فقط در حدّ یک شعار قبول داریم اما در عمل اهلش نیستیم.

من یکی که کلاً مخالفم! چون توی حوزه یاد گرفتم آزاد باشم و مستقل عمل کنم، و اگه زیر پرچم دیگران برم اختیار از دستم خارج می شه و مجبورم تحت ظابطه در بیام...

دوست دارم مدیر باشم و یه کار جدید با کادر جدید شروع کنم، چون هرکار جمعی که به چشمم اومده یه عیبی داشته و باب میلم نبوده.

کلاً آبم با کسی تو یه جوب نمی ره! هر وقت نشستیم همفکری بکنیم سرِ کوچکترین مسائل با هم اختلاف پیدا کردیم و مجلس منحلّ شد!

یه وقت خواستیم یه گوشه ی کار رو دست بگیریم و سرمون توی لاک خودمون باشه، اما توی همون حیطه ی کاری خودم به جای اینکه گروه من رو کمک کنه فقط سنگ اندازی کرد و با گیر دادن های بیخودی فرسایش رو بالا برد! توقّع دارن نظم اداری داشته باشم و مثل ماشین مکانیکی مطیع باشم! مورد بوده یه کم اعمال سلیقه کردم و به سلیقه ی خودم کار کردم که بلافاصله با یه برخورد تند زدن توی بُرجکم.

اصلاً کی هست که لایق باشه باهاش همکاری کنیم؟ کدوم ارگان موفّق هست که دلخوش باشیم زیر پرچمش فعالیت کنیم؟ با این فیلم سازها همکاری کنیم؟ خوبهاشون هم نتونستن یه اثر بی عیب و نقص بیرون بدن! با اداره ی تبلیغات همکاری کنیم؟ سیاست زده ست! با حوزه همکاری کنیم؟ نگو که دلم خونه!

بیخیال. بذار همون سرمون توی لاک خودمون باشه و تنهایی یه گوشه ی کار رو بگیریم تا امام زمان بیاد و ما رو جمع کنه...

}

این درد دل یک نفر بود!

شما هم در این موضوع حرف برا گفتن زیاد دارید. پس همین حالا عقده گشایی کنید که حرفهای مهمتون همین جا ثبت بشه. ان شاء الله...

در زمینه هایی مثل:

- اهمیت کار گروهی و سازماندهی شده

- تعریف و ماهیت کار گروهی فرهنگی موفق

- دغدغه های مدیران از کادر زیر دست

- دغدغه های کادر اجرایی از مدیران

منگنه!

۱۸
اسفند

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام، آن حضرت نقلی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام را تعریف می‌کنند در مورد مواجهه‌ی آن حضرت با مردی در مسجد کوفه.

داستان، داستان یک دروغ‌گو است و اصرارهای او که می‌خواهد به امیرالمؤمنین علیه‌السلام بقبولاند که آن حضرت را دوست دارند.

پاسخ این اصرارها چیزی نیست جز انکار! هرچه این اصرارها شدیدتر شد،  انکارها هم از جانب امیر بیان تشدید یافت (طبق قانونی که در علم بیان خوانده‌ایم که: تأکید به حسب انکار). تأکیدها به اوج رسید و مرد گفت: «یا أمیر المؤمنین انی أحلف بالله أنی أحبک وأنت تحلف بالله ما أحبّک؟! والله کأنک تخبرنی أنّک أعلم بما فی نفسی»، مگر می‌شود کسی از من نسبت به اعماق قلب من آگاه‌تر باشد؟! داستان که به اینجا رسید امام صادق علیه‌السلام عبارتی را در احوالات امیرالمؤمنین بیان نمودند که بسیار قابل تأمل است: «فغضب أمیر المؤمنین علیه‌السلام وإنما کان الحدیث العظیم یخرج منه عند الغضب». نه اینکه آن حضرت عنان سخن از کف بدهد و دیگر بر کلام خویش امیر نباشد! هرگز این‌طور نیست؛ و بلکه این خاصیت زمانه‌ی غضب و مقتضای حال این لحظه‌های حساس است. آن حضرت لبّ سخن را برای چنین لحظه ای کنار گذاشته تا در بستر احساسی مناسب آن را به مخاطب القاء کند.

این چیز عجیبی نیست و علمای بزرگ ما هم- که وارثان علم معصومین هستند- نکته‌های ناب را برای چنین لحظاتی کنار می‌گذاشتند. یکی از شاگردان درس مرحوم آیت الله تبریزی نقل می‌کند که: گاهی پس از درس، استاد را سؤال‌پیچ می‌کردیم و وقتی او را کاملاً در منگنه قرار می‌دادیم، ناگهان نکات ظریف و بدیعی را اظهار می‌کردند که گره‌گشا و فصل الخطاب بود!

ما البته همین انتظار را از دیگر فضلا و روحانیون هم داریم. آن مقداری که تنمان به تن علما خورده إن قلت و قلت هایی بلدیم و مخصوصاً اگر همدیگر را در منگنه قرار دهیم توقّع حرفه‌ای قشنگی (در حدّ خودمان) از ما می رود!

منظور؟! ناراحت نشوید، منظور خاصی نداشتم! آسمان و ریسمان و حرف های بی ربط را به هم دوختم تا به اینجا برسم و بگویم در این کادر به دنبال چه هستیم؟ این همان بخش گپ طلبگی است که قولش را داده بودیم!

طرحی که ما در نظر داریم این است که برخی موضوعات طلبگی و مورد ابتلای خودمان را بر روی میز گفت و گو پهن کنیم و با تضارب آرا به نتیجه‌های خوب برسانیم.

هدف چیست؟

هدف رشد است! در مورد ارکان زندگی طلبگی خود کمتر بحث می‌کنیم و در این زمینه سلایق گوناگون و متفاوتی داریم که تقریب نظرات در این زمینه‌ها خیلی مهم‌تر از تقریب نظرات فقهی و اصولی است.

مهم نیست که در آخر، حرف چه کسی به کرسی نشانده می‌شود! همین کافی است که وقتی خیلی سروکله‌ی همدیگر زدیم حرف‌ها پخته‌تر می شوند و شاید برخی با بصیرت بیشتر راه پیشین را ادامه دهند و یا اینکه برخی هم نسبت به نظر سابق تجدیدنظری کنند.

می‌دانید که مطالب بسیار متعدّد و متنوّعی هست که در مورد آن‌ها با همدیگر اختلاف نظرهای سطحی یا عمیقی داریم. آن‌هایی را طرح می‌کنیم که ثمره‌ی بحث بیشتری داشته باشند و توقّع بیرون آمدن حرف‌های جدید از آن‌ها برود. در یک نشریه سؤال را مطرح می‌کنیم و وقتی از شما بازخورد گرفتیم در نشریه‌ی بعد گزیده‌ای از پاسخ‌ها را به صورت هدفمند! منعکس می‌کنیم.

باسم الله...                پیشنهاد بحث با شما...