فرق پیکان و بنز!
وزنشان آنقدری فرق ندارد؛ آهنهای بهکاررفته در این و آن یک اندازه است (حالا آن کمی بیشتر!)؛ به بچه که نشان بدهی، این را میگوید: ماشین، آن را هم میگوید: ماشین! هر دو هم چرخ و فرمان و صندلی و دنده و درب و شیشه و ... دارند. حتّی هر دو سیلندر و سر سیلندر و شمعک و میل گاردان و ... دارند. فوقش حالا چند قطعه هم مثل شیشهبالابر و ایربک و ... آن اضافه دارد. چرا باید قیمتشان اینقدر تفاوت داشته باشد؟! ده برابر.. بیست برابر... صد برابر... (قیمت هر یک را در شهر ساختش در نظر بگیرید).
حالا شاید شما در مثال مناقشه کنید! مثال را عوض میکنم، یک ساعت مچی آلمانی را با یک نمونهی قلابی همان مارک مقایسه کنید! هرچه نگاه کنی کمتر فرقشان را متوجه میشوی! چرا باید قیمتهایشان تفاوت فاحش داشته باشد؟
سرّ کار کجاست؟ چیست که به این پارهآهنها اینهمه ارزش میدهد؟ تفاوت اساسی این دو که اینقدر در اعتبار آنها مؤثر است، در چیست؟
به نظر من این «ریزهکاریها» هستند که به کار ارزش میدهند! ریزهکاری از مرحلهی طراحی تا تهیهی قطعات و سر هم کردن آنها! یعنی پیکان همان تیوتا است که سَرسرکی ساخته شده است!
حالا این قانون را با موفقیتهای روحانیون موفق و علمای نامی گره بزنید؛ فرق سخنرانی من و فلان سخنران مشهور در چیست؟ در همان ریزه کاری ها! بعضی علما تاریخی شدند اما من... آنچه که به زحمات آنها ارزش میدهد و بازدهی کار آنها را تضمین میکند و نام آنها را در طول تاریخ ماندگار میکند، همان «دقّت در ظرافتها» است؛ و إلا ممکن است زحماتی که شما متحمّل میشوید از زحمات فلان روحانی موفّق بیشتر هم باشد! پس بیایید به جای اینکه دغدغهی سرعت و بالا بردن کمیّت کار را داشته باشیم، کمی به دقّت و کیفیت آن توجه کنیم.
خلاصه:
پیکان نماد ایرانی گری سازنده هاشه... ایرانی گری یعنی چی؟
یعنی کار سَرسَری و بدون دقّت.