علما وارثان وحی نبوی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «واقف شدن بر عیوب نفس» ثبت شده است

آقای من کجا بودید...؟!

چه فرقی دارد فکر کنید همین جملات را که امام زمان (عج) به علی بن مهزیار گفته است، به شما دارد می‌گوید! شما هم اگر مثل علی بن مهزیار مشتاق دیدار امامتان باشید، زبان حال شما با امام زمانتان همین‌گونه خواهد بود:

...

متی ترانا و نراک

«زمانه، زمانه‌ی غیبت است و بنابراین نیست که امام من، مشهود و پیدا باشد؛ آقا! منّت نهادید که اجازه دادید به زیارت شما بیایم؛ آقا کجا بودید؟ شوق زیارت شما را داشتم...».

حدیثِ نفس­ها رهایم نمی‌کرد! خواستم لب به سخن بگشایم و آشکار بگویم: آقا کجا بودید؟!

پیش‌دستی کرد و فرمود: هیچ می‌دانی؟ شب و روز انتظار تو را می‌کشیدیم! چه سبب دیر کردی در آمدن پیش ما؟!

جا خوردم! تا به حال خیال می‌کردم اوست منتظَر و منم مشتاق زیارت؛ اما حالا دارم عتاب می‌شوم به اینکه چرا دیر کرده‌ام؟ چرا از امام خود سراغ نگرفته‌ام؟ و تا حالا کجا بوده‌ام؟!

خواستم حاضرجوابی کنم و بگویم: آقا! من بیست بار به شوق دیدن رخسار شما پیاده به حج آمده‌ام! چطور منتظِر شما نبوده‌ام؟

ادب کردم و گفتم: مولا! راهنمایی که مسیر را به من بنمایاند نیافته بودم؛ بیراهه به دنبالتان می‌گشتم...

گویا این جواب من حضرت را به تعجّب انداخت! «عجب! می‌خواستی نزد من بیایی اما راهنما نمی‌یافتی؟! نه! هرگز! با دست خودت راه را بر من دور کردی! به فکر مال‌اندوزی بودید، بر ضعفای شیعه سخت گرفتید و قطع رحم کردید. همین‌که از توفیق زیارت ما محرومید نشانه‌ی کم­کاری شماست! حالا چه عذری برای این خطایتان دارید؟!».

باز خواستم حاضرجوابی کنم و بگویم: آقا من که کارم درست است! همه من را به درستی می‌شناسند! به خودم آمدم و با خود گفتم: من در امر خودم دقیق نشده‌ام، محاسبه‌ی عمل ندارم، تا چه رسد به محاسبه‌ی نفس! دقیق نشده‌ام و بزرگ‌ترین مشکلم این است که نمی‌بینم مشکلاتم را!

به درگاه لطفش پناهنده شدم و چاره‌ای نیافتم جز اینکه بگویم: آقا خطا کردم و حالا توبه‌ام را بپذیر..

«حالا خوب است که استغفار می‌کنید و إلا هلاک می‌شدید... قبول! اما زشت است! نگویید که من نیستم! این را همه باید بدانید: این اعمال بد شماست که بین من و شما حجاب شده است...».

 

 

 

 

اگر مایلید، جلسه‌ی بعد عین داستان را یک‌بار دیگر با هم مرور می‌کنیم؛
آن‌طور که در مدینة المعاجز ج8 ص118 آمده است.