علما وارثان وحی نبوی

۶ مطلب با موضوع «محتوای برتر» ثبت شده است

شما دیگر چرا؟!

-  شما را چه به اینجا؟! اینجا «سعیر» است! به قیافه­تان نمی­آید اهل اینجاباشید! شما دیگر چرا...؟

-  حق با شماست. ما دچار فتنه ها شدیم و از امتحانات زمانه سربلند بیرون نیامدیم...

-  چه فتنه ای؟ نکند در خانه ماهواره مخفی کرده بودید؟!

-  نه! ماهواره هم نداشتیم؛ اما فتنه ها چنان سنگین شد که دامان ما را هم گرفت؛ به هر حال آخر الزمان بود دیگر...!

-  یعنی هیچ راه فراری از فتنه نداشتید؟

-  چرا اتفاقاً خلاصی از فتنه خیلی هم آسان بود؛ جواب همه­ی شبهه­های ما را یک نفر داشت می­گفت؛ کافی بود اخبار را باز کنیم و گوش بدهیم و کمی فکر کنیم؛ پیک الهی ولیّ امر ما بود که ما را نسبت به «شناخت زمانه» آگاهی می داد، اما هر وقت ایشان صحبتی داشت ما با خود می گفتیم: حرف های تکراری! و کانال را عوض می­کردیم. به همین سادگی...

 

لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی

أَصْحَابِ السَّعِیر (ملک 10).

-  چقدر کار شما شبیه آنهایی است که زمان پیامبر دست در گوششان می کردند تا حرفهای پیامبر را نشنوند!
حالا پیامی برای اهل دنیا دارید؟

به سخنان ولی فقیه گوش بدهید...-  می خواهم به گوش همه برسانم- کوچک و بزرگ، زن و مرد، عالم و عامی- که لا اقل بشنوید و گوش بدهید. برای خودتان تکلیف بدانید که جدیدترین سخنرانی­های رهبرتان را رصد کنید و کامل گوش دهید! مخصوصاً شمایی که وظیفه­ ی هدایتگری دیگران را به عهده دارید گوش به زنگ سخنان ولیّ امر باشید که در آن صورت هیچ وقت از زمانه عقب نخواهید افتاد.

 

آیه با موضوع ماهواره!

  • إنّ الظنّ لا یغنی من الحق شیئاً (نجم 28/یونس 36، به علاوه ی همه ی آیاتی که در مذمت پیروی از ظن و گمان آمده است). یعنی: ظنّ و گمان هیچگاه انسان را به حقیقت نمی رساند! و روشن است که حرفهای ماهواره حرفهای برهانی و یقینی نیستند! لذا نباید آن را معیار رسیدن به حقیقت دانست!
  • لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملّتهم (بقره 120) یعنی: یهود و مسیحیت هیچگاه از تو راضی نمی شوند تا اینکه تو را کامل به آئین خود در آورند./ این هدف ماهواره را نشان می دهد.
  • لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ (مائده 82) یعنی دشمن ترین انسانها را نسبت به مؤمنین، یهودیان و مشرکین خواهی یافت. (یعنی پشت پرده ها و گردانندگان ماهواره گرچه از در دوستی وارد شوند اما در دل به شدت نسبت به ما دشمنی دارند!)
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (مائده 51) یعنی: این مؤمنین! یهود و مسیحیان را به دوستی نپذیرید، بعضی از آنها دوست و همدست با بعض دیگر هستند، و هرکس از شما آنها را به دوستی برگزیند از آنها خواهد بود. و همانا خداوند ظالمان را هدایت نخواهد کرد. (این یعنی نسبت به دشمن مثل یک دوست برخورد نکنید، که حرفش را گوش دهید و فکر کنید به نفع شما است!)
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (بقره 208) یعنی: ای مؤمنین! همگی با هم دوست و آشتی باشید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار است (این آیه و تمام آیاتی که در مورد شیطان وارد شده، دقیقاً راهکارهای ماهواره و اهداف آن را بیان می کند! از جمله در این آیه، راهکار شیطان: قدم به قدم پیش آمدن؛ و هدف شیطان: ایجاد تفرقه)
  • و لا تقربوا الفواحش (انعام 151) یعنی: به بدی ها نزدیک نشوید!         * و لا تقربوا الزنی (اسراء 32) یعنی: به زنا نزدیک نشوید! (همین که ماهواره در معرض بسیاری از بدی ها است، خداوند دستور می دهد که حتّی به آن نزدیک هم نشویم!) 
  • و لا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکة (بقره 195) یعنی: با دستان خود، خودتان را در مهلکه نیندازید! (با دست خودتان با خرید ماهواره خود را به هلاکت نیندازید!)
  • یا أیها الذین آمنوا إن جاء کم فاسق بنبأ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین (حجرات 6) 

 آیه می توانـد یک نوع هشدار در مورد شبکه­های ماهواره­ای  انقلاب و منــحرف و فاسق باشد که با پخش اخبار دروغ و شایعه پراکنی جامعه اسلامی را در معرض تهاجم خبری قرار می دهند.

خداوند در این آیه هشدار می دهد:

1. افراد مؤمن باید اهل تحقیق و بررسی باشند (آمنوا... فتبیّنوا)

2. افراد فاسق در صدد ترویج و پخش اخبار دروغ اند (جاءکم فاسق بنبأ)

3. یکی از اهداف خبرگذاری های فاسق ایجاد فتنه و بهم زدن امنیت نظام است (أن تصیبوا قوما بجهالة)

4. اقدام بر اساس گزارش بدون بررسی و عجولانه نوعی جهالت است و باعث نابودی جامعه می شود (أن تصیبوا قوماً بجالة)

5. عمل به دستورات الهی مانع پشیمانی است (فتصبحوا ... نادمین)

 

تأملئ در

یک روایت

راهـبـردی

«ذکر الله علی کلّ حال»

مضمونی که در ذیل می آید در روایات متعدّد و کتابهای متعدّد تکرار شده است. آنچه در ذیل می آید کاملترین نقل این روایت است:

 

عبد الاعلی بن أعین، قال کتب بعض أصحابنا یسألون أبا عبد الله 7 عن أشیاء وأمرونی أن أسأله عن حق المسلم علی أخیه، فسألته فلم یجبنی، فلما جئت لأودعه فقلت: سألتک فلم تجبنی؟ فقال: إنی أخاف أن تکفروا! إنّ من أشد ما افترض الله علی خلقه ثلاثاً: إنصاف المرء من نفسه حتی لا یرضی لأخیه من نفسه إلا بما یرضی لنفسه منه، ومؤاساة الأخ فی المال، وذکر الله علی کل حال، لیس سبحان الله والحمد الله ولکن عندما حرم الله علیه فیدعه.

فعلاً مدّ نظر ما فقره ی آخر روایت است. یعنی این تکلیفی است سنگین به عهده­ی همه­ی انسانها که باید در هر آن و هر لحظه به یاد خدا باشند. در این روایت و برخی روایات توضیح داده شده که: مراد، ذکر لفظی نیست (که آن ذکر لفظی اصلاً واجب نیست!) بلکه مراد ذکری است که در حین مواجهه با گناه حاجز و مانع از ارتکاب گناه باشد. هر لحظه ممکن است موقعیت گناه برای ما پیش بیاید، و در آن لحظه اگر از یاد خدا غافل باشیم به راحتی مرتکب گناه می شویم و یک لیوان آب هم رویش...! لذا مقدمه ی ترک گناه در لحظات حساس این است که همیشه یاد خدا در پس­زمینه­ی دل ما باشد.

دوران کودکی وقتی با این مضمون در احادیث مواجه می شدم که: سختترین تکلیفی که خدا به عهده ی بندگان قرار داده ترک گناه است! برایم سؤال می شد که ترک گناه چه سختی ای دارد؟ مگر کاری دارد که انسان فحش ندهد؟! مگر کاری دارد که دزدی نکند! مگر کاری دارد که دروغ نگوید ... کمی که بزرگتر شدم و موقعیت های گوناگون را تجربه کردم کم کم برایم ملموس تر شد که: همان گناهی که در حالت عادی ترک آن سخت است گاهی در بعضی شرایط پرهیز از آن سخت تر هم می شود و واقعاً نیاز به یک اراده ی قوی دارد! مثلاً کسی که دسته گلی به آب داده باشد، برای اینکه حیثیت و آبرویش زیر سؤال نرود دروغ می­گوید و دروغ نگفتن برای او قطعاً مشکل تر است.

این یک راهبرد مؤثر را در تبلیغ های ما نشان می دهد که: باید مخاطب را نسبت به حالات گوناگون مواجهه با گناه بیمه کنیم و حساسیت آنها را نسبت به برخی موقعیتهای خاص بر انگیزانیم. وقتی شما به مخاطب بگویید: صداقت داشته باش! او با خود می گوید: من که اهل دروغ نیستم! اما وقتی شرایط را کمی پیچیده تر می کنیم، مخاطب به وجدان خود رجوع می کند و می بیند که در آن موقعیت خاص توقع ارتکاب گناه از او می رود.

وظیفه ی ما این است که اوّل خودمان، و بعد مخاطبانمان را به سمت «ذکر الله علی کلّ حال» سوق دهیم! پیامهای ما باید با جای جای زندگی مخاطبان عجین شود و گره بخورد. به بیان امیربیانی شده باید پیامها و گره ها جزئی باشد!

مبلّغ باید بتواند موقعیتهایی را که برای مخاطب امتحانات الهی پیش می آید و اطاعت از عقل و فرار از دام شیطان سخت تر می شود، حدس بزند و آنها را به مخاطب گوشزد کند.

به جای اینکه به مخاطب بگوییم: نماز اول وقت بخوان! بگوییم: وقتی سر کار هستی و مشتری می آید... وقتی پای تلویزیون هستی و جای حساس فیلم می رسد... وقتی به گردش رفته اید... وقتی شب عروسی است و همه ی حواستان جای دیگر است... در این لحظات از نماز غافل نباشید، چون خدا از شما غافل نیست!

به جای اینکه به مخاطب بگوییم: در سختی ها صبر داشته باشید! بگوییم: وقتی مشکل مالی بر می­خورید و پیش عیالتان خجالت زده می­شوید... وقتی سرتان کلاه می­رود و ورشکست می­شوید... وقتی مریضتان خوب نمی­شود و دعاهایتان بی جواب می­ماند... وقتی مشکل خانوادگی برایتان پیش می­آید و همه­ی فکر و ذکر شما را مشغول می­کند، این مواقع شیطان در تلاش است که شما را از خدا جدا کند، اما شما با سلاح صبر در برابر او ایستادگی کنید.

گاهی گناه مسیر رسیدن به خواسته های دنیوی قرار می گیرد، باید مخاطب بفهمد که کلاهبرداری، دروغ، کم فروشی و گرانفروشی راه رسیدن به سود نیست!

گاهی گناه و معصیت خالق به خاطر راضی نگه داشتن مخلوق است! مخاطب باید بفهمد که با بد حجابی محبّت عده­ای را به سمت خود جلب می­کند، اما محبّت خدا را از دست می­دهد.

گاهی تنها بودن در مسیر حق موجب فرسایش روح و سستی عزم انسان می شود. مخاطب باید بفهمد کسی که با خداست، تنها نیست!

و اینها مظاهری از ذکر الله علی کلّ حال است...

خرده شیشه!

۲۷
ارديبهشت

«خرده شیشه»

چرا ما لذّت عبادت را نمی‌چشیم؟ لذت هم­صحبتی با خدا و عشق‌بازی با معبود آسمان‌ها و زمین!

اعتقاد ما این است که لذت‌های معنوی از لذت‌های جسمی به‌مراتب بالاترند، هر عملی برای خدا این لذت را دارد که ما را به «لذّت آفرین» نزدیک می‌کند. این حس رضایت و قرب الهی همان لذّت معنوی است که خداوند به‌عنوان هدیه‌ی ویژه خود به بهشتیان از آن نام برده است (َرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ).

نمونه‌های آن هم بسیارند کسانی که این لذت‌ها را چشیده‌اند و از آن بهره‌مند شده‌اند. آیت الله بهجت فرمود: اگر سلاطین عالم می‌دانستند که انسان در حال عبادت چه لذت‌هایی را می‌برد، هیچ‌گاه دنبال مسائل مادی نمی‌رفتند!

همین لذت عمیق است که سختی‌های طاعت را به شیرینی مبدّل می‌کند و از بنده‌ی بی‌رغبت، مشتاق عبادت می‌سازد!

اما من از همه‌ی این مزایا محرومم! علّت چیست؟ جواب را امام کاظم علیه‌السلام در قالب یک مقایسه و تشبیه زیبا، خطاب به هشام بن حکم، این‌چنین بیان فرمودند:

یا عبید السوء نقوا القمح و طیبوه و ادقوا طحنه تجدوا طعمه و یهنئکم أکله، کذلک فأخلصوا الایمان و أکملوه تجدوا حلاوته و ینفعکم غبه. (بحار الأنوار 1/145)

گندم را پاکیزه کنید و به‌خوبی پیرایش کنید و آن را خوب آرد کنید تا طعم آن به کامتان خوش بیاید؛ همین‌طور ایمان را خالص و کامل کنید (ناخالصی‌ها را از آن بزدایید) تا به کامتان شیرین بیاید و از اتمام آن بهره ببرید.

 

نتیجه اینکه: اعمال ما خرده‌شیشه دارد، مثل سنگ‌ریزه‌های در غذا که طعم آن را بر کام خورنده تلخ و ناگوار می‌کند. به همین خاطر است که زحمت می‌کشیم ولی از مزایای آن بی‌بهره‌ایم...

فتنه بدتر از دجال

۱۸
ارديبهشت

فتنه ی بدتر از دجال در کلام امام رضا علیه السلامفتنه

روایتی عجیب از امام رضا علیه السلام، به چشمم خورد که خیلی به­روز است! در کتاب بحار الأنوار آن را پیدا نمی­کنید ولی در کتاب وسائل الشیعة ج16 ص179 قابل مشاهده است. سند معتبری هم دارد. حجة الاسلام و المسلمین پناهیان در جریانات فتنه ی 88 آن را به خط سازش در کشور تطبیق دادند.

روایت این است:

عن الحسن بن علی الخزاز قال : سمعت الرضا (علیه السلام) یقول: إن ممن ینتحل مودتنا أهل البیت من هو أشد فتنة علی شیعتنا من الدجال ، فقلت : بماذا ؟ قال : بموالاة أعدائنا و معاداة أولیائنا إنه إذا کان کذلک اختلط الحق بالباطل واشتبه الامر فلم یعرف مؤمن من منافق.

 

«برخی از کسانی که دوستی ما اهل بیت را یدک می کشند، فتنه ای بدتر از دجال برای شیعیان ما دارند» از حضرت سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با ابراز دوستی دشمنان ما و ابراز دشمنی با دوستان ما! هنگامی که این فتنه پیش آید، حق و باطل مخلوط می شوند و امر مشتبه می شود و هیچ مؤمنی از منافق تشخیص داده نمی شود!

این هم دو خصلت (ابراز دوستی با دشمنان-ابراز دشمنی با دوستان) شما را یاد چه  کسانی می اندازد؟؟

از روایت بر می آید که:

اولاً این فتنه، فتنه ی داخلی است (ممن ینتحل مودتنا)

ثانیاً فتنه ی نفاق است و به همین خاطر از فتنه ی کفر سخت تر است.

ثالثاً این یک فتنه است و قطعاً برخی در آن چپ می کنند و از ریل خارج می شوند. پس مواظب باشید شما از بازنده ها نباشید.

قابل توجه هم اینکه: این درد، درد جدیدی نیست و از صدر اسلام این دغدغه بوده است و حکومت های اسلامی بارها به خاطر این ضعف آسیب دیده اند. آنچنان که خداوند در وصف اصحاب پیامبر می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ

در مطلع محتواها پسندیدیم که تأملی در یک آیه از کلام خدا داشته باشیم. إن شاء الله به استعانت خداوند سرفصل بابرکتی به ثمر آید. در جلسات بعد از ابتدای سرفصل‌ها (پیام، موضوع، پردازش ...) به ترتیب شروع می‌کنیم و پیش می‌رویم. پس انشاء الله هرچه زودتر مطالب خودتان را به دست ما برسانید

آنچه در پیش رو می آید یک نمونه از فیش‌نویسی است، مربوط به آیه‌ی «مالک یوم الدین» از سوره مبارکه فاتحه.

یاد گرفته‌ایم که هیچ فیشی بدون برداشت ننویسیم! برداشت‌هایی به روش: برداشت از لغات و واژگان، برداشت  از سیاق، برداشت از لوازم، برداشت ارتباطی و....

 

*****************

متن فیش: آیه ی شریفه«مالک یوم الدین»

*****************

برداشت‌هایی از آیه‌ی مبارکه:

 

1. فرق دنیا و آخرت: خداوند گرچه نسبت به هر دو سرا مالکیت تام دارد، لکن جلوه‌های اعمال مالکیت خداوند در آخرت بیشتر از دنیاست و لذا به طور ویژه این صفت مالکیت به روز قیامت نسبت داده شده است.

صفت مالک بودن برای خداوند به معنای ملکیت اعتباری نیست! بلکه به معنای سلطه و اشراف تام است که چنین سنخی از مالکیت تنها برازنده‌ی خداوند است و در این حیث مالکیت خداوند در دنیا و آخرت هیچ فرقی ندارد. چیزی که هست اینکه خداوند در این دنیا به اختیار خویش به بندگان اختیاراتی داده که برخی از آنان این قدرت را در خلاف مسیر رسم عبودیت استفاده می‌کنند، و با این حال خداوند مانع آن‌ها از این کارها نمی‌شود.

در این دنیا به ظالمین اجازه داده شده تا هر کاری که می‌خواهند انجام دهند! خداوند در کمین ایستاده، نظاره می‌کند و عجله‌ای برای مکافات اعمال ندارد (إنّ ربّک لبالمرصاد/فجر 14). در حالی که در آخرت هیچ کس نمی‌تواند برای فرار از مالکیت خدا به چیز دیگری پناه ببرد؛ اسباب و واسطه‌ها قطع می‌شوند «تقطعت بهم الاسباب/بقره 166»، خویشاوندی‌ها از بین می‌رود و بی‌اثر می‌شود «فلا أنساب بینهم/مؤمنون 101»، مال و فرزند و دیگر مظاهر قدرت در این دنیا، برای آن دنیا بی‌فایده می‌شوند «یوم لا ینفع مال و لا بنون/شعراء 88»، و این همان اقتدار بی‌نهایت خداوند است.

در آیه‌ی دیگر خداوند یوم‌الدین را تفسیر نموده و فرموده: «ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یوْمُ الدِّینِ* یوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیئًا وَالْأَمْرُ یوْمَئِذٍ لِلَّهِ /انفطار 18-19».

2. توجیه ممنوع، حجّت داشته باشید: وقتی در آن دنیا همه‌کاره خداست، وقتی در آن دنیا خدا طور دیگری معامله می‌کند (إنّ الله شدید العقاب/مانده 2)، وقتی در آن دنیا زبان به توجیه گناه باز نمی‌شود (لا یؤذن لهم فیعتذرون/مرسلات 36)، انسان عاقل به خود می‌آید که تدبیری بیندیشد تا در مقابل خدا سربلند باشد. احتمالش هم هولناک است که خداوند بخواهد با عدلش با ما برخورد کند...

3. توجه به معاد: این آیه تذکری برای آینده است برای آن‌هایی که نسبت به آن غافل‌اند. این را در نمازهای روزانه با خود مرور می‌کنیم که آینده و هدفی در کار است و برای آن روز که همه کاره خداست باید زحمت کشید. از امام رضا علیه‌السلام در تفسیر سوره‌ی مبارکه حمد وارد است: «مالک یوم الدین: اقرار له بالبعث والحساب والمجازاة/علل الشرائع ج1ص260».

4. فرصت عمل- فرق دنیا و آخرت: یوم الدین یعنی روز جزا، و این خصیصه‌ی آن دنیاست که با آن از این دنیا متمایز می‌شود.  لازم است فرصت را غنیمت بشماریم و برای روزی که دیگر مهلتی برای جمع‌آوری ثواب نیست، خود را آماده کنیم. (إنّ الیوم عمل ولا حساب وغداً حساب ولا عمل/نهج البلاغه خطبه42).

5. جلوه‌های ستودنی صفات الله، وجه ستایش خدا، نقش تربیتی معاد: یکی از صفات ویژه‌ی خداوند که به خاطر آن هر روز زبان به تحسین خدا می‌گشاییم، همین صفت صاحب روز جزا بودن است (الحمد لله... مالک یوم الدین). از بالاترین تدبیرات ربّ العالمین این است که برای هدایت بندگان به سمت کمال، سائغ و قائدی به نام بهشت و جهنّم قرار داده است. جایگاه معاد در پازل تربیتی انسان‌ها روشن و انکارناپذیر است.

6. خوف در کنار رجاء: در کنار آیه‌ی قبل که آیه‌ی رجاء است (الرحمن الرحیم) این آیه، آیه خوف و انذار و هشدار است تا مانع از این باشد که انسان نسبت به مکافات اعمالشان بی‌توجه باشد. در احوالات امام زین‌العابدین وارد است که «کان علی بن الحسین [علیهما السلام] إذا قرأ مالک یوم الدین یکرّرها حتّی یکاد أن یموت!».

 

 

********************

منبع: تفسیر نور و ...