علما وارثان وحی نبوی

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

شما دیگر چرا؟!

-  شما را چه به اینجا؟! اینجا «سعیر» است! به قیافه­تان نمی­آید اهل اینجاباشید! شما دیگر چرا...؟

-  حق با شماست. ما دچار فتنه ها شدیم و از امتحانات زمانه سربلند بیرون نیامدیم...

-  چه فتنه ای؟ نکند در خانه ماهواره مخفی کرده بودید؟!

-  نه! ماهواره هم نداشتیم؛ اما فتنه ها چنان سنگین شد که دامان ما را هم گرفت؛ به هر حال آخر الزمان بود دیگر...!

-  یعنی هیچ راه فراری از فتنه نداشتید؟

-  چرا اتفاقاً خلاصی از فتنه خیلی هم آسان بود؛ جواب همه­ی شبهه­های ما را یک نفر داشت می­گفت؛ کافی بود اخبار را باز کنیم و گوش بدهیم و کمی فکر کنیم؛ پیک الهی ولیّ امر ما بود که ما را نسبت به «شناخت زمانه» آگاهی می داد، اما هر وقت ایشان صحبتی داشت ما با خود می گفتیم: حرف های تکراری! و کانال را عوض می­کردیم. به همین سادگی...

 

لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی

أَصْحَابِ السَّعِیر (ملک 10).

-  چقدر کار شما شبیه آنهایی است که زمان پیامبر دست در گوششان می کردند تا حرفهای پیامبر را نشنوند!
حالا پیامی برای اهل دنیا دارید؟

به سخنان ولی فقیه گوش بدهید...-  می خواهم به گوش همه برسانم- کوچک و بزرگ، زن و مرد، عالم و عامی- که لا اقل بشنوید و گوش بدهید. برای خودتان تکلیف بدانید که جدیدترین سخنرانی­های رهبرتان را رصد کنید و کامل گوش دهید! مخصوصاً شمایی که وظیفه­ ی هدایتگری دیگران را به عهده دارید گوش به زنگ سخنان ولیّ امر باشید که در آن صورت هیچ وقت از زمانه عقب نخواهید افتاد.

 

آیه با موضوع ماهواره!

  • إنّ الظنّ لا یغنی من الحق شیئاً (نجم 28/یونس 36، به علاوه ی همه ی آیاتی که در مذمت پیروی از ظن و گمان آمده است). یعنی: ظنّ و گمان هیچگاه انسان را به حقیقت نمی رساند! و روشن است که حرفهای ماهواره حرفهای برهانی و یقینی نیستند! لذا نباید آن را معیار رسیدن به حقیقت دانست!
  • لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتبع ملّتهم (بقره 120) یعنی: یهود و مسیحیت هیچگاه از تو راضی نمی شوند تا اینکه تو را کامل به آئین خود در آورند./ این هدف ماهواره را نشان می دهد.
  • لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ (مائده 82) یعنی دشمن ترین انسانها را نسبت به مؤمنین، یهودیان و مشرکین خواهی یافت. (یعنی پشت پرده ها و گردانندگان ماهواره گرچه از در دوستی وارد شوند اما در دل به شدت نسبت به ما دشمنی دارند!)
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (مائده 51) یعنی: این مؤمنین! یهود و مسیحیان را به دوستی نپذیرید، بعضی از آنها دوست و همدست با بعض دیگر هستند، و هرکس از شما آنها را به دوستی برگزیند از آنها خواهد بود. و همانا خداوند ظالمان را هدایت نخواهد کرد. (این یعنی نسبت به دشمن مثل یک دوست برخورد نکنید، که حرفش را گوش دهید و فکر کنید به نفع شما است!)
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (بقره 208) یعنی: ای مؤمنین! همگی با هم دوست و آشتی باشید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار است (این آیه و تمام آیاتی که در مورد شیطان وارد شده، دقیقاً راهکارهای ماهواره و اهداف آن را بیان می کند! از جمله در این آیه، راهکار شیطان: قدم به قدم پیش آمدن؛ و هدف شیطان: ایجاد تفرقه)
  • و لا تقربوا الفواحش (انعام 151) یعنی: به بدی ها نزدیک نشوید!         * و لا تقربوا الزنی (اسراء 32) یعنی: به زنا نزدیک نشوید! (همین که ماهواره در معرض بسیاری از بدی ها است، خداوند دستور می دهد که حتّی به آن نزدیک هم نشویم!) 
  • و لا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکة (بقره 195) یعنی: با دستان خود، خودتان را در مهلکه نیندازید! (با دست خودتان با خرید ماهواره خود را به هلاکت نیندازید!)
  • یا أیها الذین آمنوا إن جاء کم فاسق بنبأ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین (حجرات 6) 

 آیه می توانـد یک نوع هشدار در مورد شبکه­های ماهواره­ای  انقلاب و منــحرف و فاسق باشد که با پخش اخبار دروغ و شایعه پراکنی جامعه اسلامی را در معرض تهاجم خبری قرار می دهند.

خداوند در این آیه هشدار می دهد:

1. افراد مؤمن باید اهل تحقیق و بررسی باشند (آمنوا... فتبیّنوا)

2. افراد فاسق در صدد ترویج و پخش اخبار دروغ اند (جاءکم فاسق بنبأ)

3. یکی از اهداف خبرگذاری های فاسق ایجاد فتنه و بهم زدن امنیت نظام است (أن تصیبوا قوما بجهالة)

4. اقدام بر اساس گزارش بدون بررسی و عجولانه نوعی جهالت است و باعث نابودی جامعه می شود (أن تصیبوا قوماً بجالة)

5. عمل به دستورات الهی مانع پشیمانی است (فتصبحوا ... نادمین)

 

تأملئ در

یک روایت

راهـبـردی

«ذکر الله علی کلّ حال»

مضمونی که در ذیل می آید در روایات متعدّد و کتابهای متعدّد تکرار شده است. آنچه در ذیل می آید کاملترین نقل این روایت است:

 

عبد الاعلی بن أعین، قال کتب بعض أصحابنا یسألون أبا عبد الله 7 عن أشیاء وأمرونی أن أسأله عن حق المسلم علی أخیه، فسألته فلم یجبنی، فلما جئت لأودعه فقلت: سألتک فلم تجبنی؟ فقال: إنی أخاف أن تکفروا! إنّ من أشد ما افترض الله علی خلقه ثلاثاً: إنصاف المرء من نفسه حتی لا یرضی لأخیه من نفسه إلا بما یرضی لنفسه منه، ومؤاساة الأخ فی المال، وذکر الله علی کل حال، لیس سبحان الله والحمد الله ولکن عندما حرم الله علیه فیدعه.

فعلاً مدّ نظر ما فقره ی آخر روایت است. یعنی این تکلیفی است سنگین به عهده­ی همه­ی انسانها که باید در هر آن و هر لحظه به یاد خدا باشند. در این روایت و برخی روایات توضیح داده شده که: مراد، ذکر لفظی نیست (که آن ذکر لفظی اصلاً واجب نیست!) بلکه مراد ذکری است که در حین مواجهه با گناه حاجز و مانع از ارتکاب گناه باشد. هر لحظه ممکن است موقعیت گناه برای ما پیش بیاید، و در آن لحظه اگر از یاد خدا غافل باشیم به راحتی مرتکب گناه می شویم و یک لیوان آب هم رویش...! لذا مقدمه ی ترک گناه در لحظات حساس این است که همیشه یاد خدا در پس­زمینه­ی دل ما باشد.

دوران کودکی وقتی با این مضمون در احادیث مواجه می شدم که: سختترین تکلیفی که خدا به عهده ی بندگان قرار داده ترک گناه است! برایم سؤال می شد که ترک گناه چه سختی ای دارد؟ مگر کاری دارد که انسان فحش ندهد؟! مگر کاری دارد که دزدی نکند! مگر کاری دارد که دروغ نگوید ... کمی که بزرگتر شدم و موقعیت های گوناگون را تجربه کردم کم کم برایم ملموس تر شد که: همان گناهی که در حالت عادی ترک آن سخت است گاهی در بعضی شرایط پرهیز از آن سخت تر هم می شود و واقعاً نیاز به یک اراده ی قوی دارد! مثلاً کسی که دسته گلی به آب داده باشد، برای اینکه حیثیت و آبرویش زیر سؤال نرود دروغ می­گوید و دروغ نگفتن برای او قطعاً مشکل تر است.

این یک راهبرد مؤثر را در تبلیغ های ما نشان می دهد که: باید مخاطب را نسبت به حالات گوناگون مواجهه با گناه بیمه کنیم و حساسیت آنها را نسبت به برخی موقعیتهای خاص بر انگیزانیم. وقتی شما به مخاطب بگویید: صداقت داشته باش! او با خود می گوید: من که اهل دروغ نیستم! اما وقتی شرایط را کمی پیچیده تر می کنیم، مخاطب به وجدان خود رجوع می کند و می بیند که در آن موقعیت خاص توقع ارتکاب گناه از او می رود.

وظیفه ی ما این است که اوّل خودمان، و بعد مخاطبانمان را به سمت «ذکر الله علی کلّ حال» سوق دهیم! پیامهای ما باید با جای جای زندگی مخاطبان عجین شود و گره بخورد. به بیان امیربیانی شده باید پیامها و گره ها جزئی باشد!

مبلّغ باید بتواند موقعیتهایی را که برای مخاطب امتحانات الهی پیش می آید و اطاعت از عقل و فرار از دام شیطان سخت تر می شود، حدس بزند و آنها را به مخاطب گوشزد کند.

به جای اینکه به مخاطب بگوییم: نماز اول وقت بخوان! بگوییم: وقتی سر کار هستی و مشتری می آید... وقتی پای تلویزیون هستی و جای حساس فیلم می رسد... وقتی به گردش رفته اید... وقتی شب عروسی است و همه ی حواستان جای دیگر است... در این لحظات از نماز غافل نباشید، چون خدا از شما غافل نیست!

به جای اینکه به مخاطب بگوییم: در سختی ها صبر داشته باشید! بگوییم: وقتی مشکل مالی بر می­خورید و پیش عیالتان خجالت زده می­شوید... وقتی سرتان کلاه می­رود و ورشکست می­شوید... وقتی مریضتان خوب نمی­شود و دعاهایتان بی جواب می­ماند... وقتی مشکل خانوادگی برایتان پیش می­آید و همه­ی فکر و ذکر شما را مشغول می­کند، این مواقع شیطان در تلاش است که شما را از خدا جدا کند، اما شما با سلاح صبر در برابر او ایستادگی کنید.

گاهی گناه مسیر رسیدن به خواسته های دنیوی قرار می گیرد، باید مخاطب بفهمد که کلاهبرداری، دروغ، کم فروشی و گرانفروشی راه رسیدن به سود نیست!

گاهی گناه و معصیت خالق به خاطر راضی نگه داشتن مخلوق است! مخاطب باید بفهمد که با بد حجابی محبّت عده­ای را به سمت خود جلب می­کند، اما محبّت خدا را از دست می­دهد.

گاهی تنها بودن در مسیر حق موجب فرسایش روح و سستی عزم انسان می شود. مخاطب باید بفهمد کسی که با خداست، تنها نیست!

و اینها مظاهری از ذکر الله علی کلّ حال است...

چرا در برخی خانواده‌های مذهبی،
فرزندان شبیه به والدین نیستند؟!

با توجه به مواردی که فرزندان در خانواده های مذهبی، مقیّد به امور دینی نیستند و رغبتی به امور اخروی ندارند، آیا این قاعده که: فرزند شبیه پدر و مادر خود می شود، زیر سؤال می رود؟ آیا اصلاح نفسِ والدین به عنوان الگوی کودکان برای تربیت آنان کافی نیست؟

سخنان استاد پناهیان با موضوع: اهمیت «مبارزه با نفس والدین» در تربیت فرزندان، پاسخ این پرسش است:

پایه ی اصلاح نفس، مبارزه با هوای نفس و مخالفت با تمایلات بی ارزش است. پدر و مادری که مبارزه با هوای نفس را در عمل و رفتار خودشان به بچه یاد ندهند و این تجربه را در خانواده به فرزند خود منتقل نکنند، زیاد نباید انتظار داشته باشند که فرزندشان اصلاح شود و خوب بار بیاید.

خوب بودن پدر و مادر، برای تربیت فرزند کافی نیست. مثلاً اگر هر یک از پدر و مادر به صورت ژنتیک آدم‌های مهربان یا خوش‌اخلاقی باشند، این ویژگی به تنهایی نقش تعیین‌کننده‌ای در تربیت فرزند ندارد. مهم این است که فرزند در رفتار و گفتار پدر و مادرش، مبارزه با هوای نفس را ببیند تا تأثیر بپذیرد. و الا هرچقدر کارهای خوبی از پدر و مادرش ببیند که این کارهای خوب توأم با «مبارزه با نفس» نباشد و مثلاً ناشی از صفات خوب ژنتیکی آنها باشد، در تربیت فرزند نقش چندانی نخواهد داشت.

اگر فرزند در رفتار پدر و مادرش ببیند که آنها بارها عصبانی شده‌اند، ولی خودشان را کنترل کرده و چیزی نگفته‌اند یا لبخند زده‌اند، به تدریج می‌پذیرد که بسیاری از اوقات باید مخالف هوای نفس رفتار کرد و پا روی درخواسته‌های نفسانی گذاشت. پدر و مادری که وقتی عصبانی می‌شوند هرچه دلشان خواست به زبان می‌آورند، طبیعتاً بچه ی آنها هم هرکاری دلش بخواهد، انجام خواهد داد و مقابله با خواهش‌های نفسانی را فرانخواهد گرفت.

اگر پدر و مادر، هنگامی که ناراحت و یا عصبانی هستند بچه ی خود را تنبیه کنند، و هنگامی که خوشحال و سرحال هستند او را تشویق کنند، این بچه درست تربیت نمی‌شود، چون پدر و مادر ملاک تشویق و تنبیه را رفتار درست و غلط فرزندشان قرار نداده‌اند بلکه ملاک را حال خوب و بد خودشان و تمایلات خودشان قرار داده‌اند؛ یعنی هروقت سرحال باشند می‌بخشند و هروقت عصبانی باشند نمی‌بخشند و مجازات می‌کنند. وقتی رفتار پدر و مادر باعث شود که بچه‌ این‌طور نتیجه‌گیری کند، طبیعی است که این بچه هم طبق هوای نفسش عمل کند.

بعضی از خانواده‌ها، مذهبی هستند، ولی بچه هایشان زیاد به امور دینی و رفتار اسلامی مقید نیستند و در واقع پدر و مادر نتوانسته‌اند آنها را متدین بار بیاورند. غالباً علت این وضعیت این است که بچه ها از پدر و مادر رفتار خوب و مؤمنانه دیده‌اند اما مبارزه با هوای نفس مشاهده نکرده‌اند. این موجب می‌شود بچه‌ها تصور کنند پدر و مادر چون علاقه به رفتار مذهبی داشته‌اند اینگونه رفتار کرده‌اند، پس خودشان هم طبق دوست‌داشتنی‌هایشان عمل می‌کنند؛ و لذا نتیجه ی تربیت، خراب از آب در می‌آید. باید به بچه ها تجربه ی مخالفت با تمایلات را انتقال دهیم، نه اینکه صرفاً رفتار مؤمنانه را نمایش دهیم.

در نمایش مبارزه با هوای نفس، مثل غالب موارد دیگر، نقش مادر در تاثیرگذاری تربیتی بیشتر است. یعنی اگر از مادر مبارزه با هوای نفس و صبر در ناملایمات دیده شود، اهمیت بیشتری دارد.

منبع: خلاصه ی سخنان استاد پناهیان از سایت بیان معنوی

 

جلوه هایی از توجه به ظرافتها را در رفتار امام خمینی در ذیل می آوریم...

 

در قبال نعمت های الهی:

عروس امام: اگر می خواستیم غذا جلوی آقا بگذاریم می بایست ظاهرش را می­آراستیم. اگر شکل زیبایی نمی داشت نمی خوردند ولو مزّه اش بسیار خوب می­بود. اما اگر شکلش زیبا می بود می گفتند: حالا می چشم. اگر خوشمزه بود می­خورم. همیشه اگر چیزی برای امام می پختیم سعی می کردیم ظاهرش هم آراسته و زیبا باشد. امام لطافت خاصی داشتند که من خیلی وقتها فکر می‌کنم باید بنشینم آنها را بنویسم. اگر این کار را بکنم، می توان کتابی از لطافت ایشان نوشت!

دختر امام:... یک روز غذایی جلویشان گذاشند که آن را کنار گذاشتند [و بدون اینکه چیزی بگویند از خوردن آن صرف نظر کردند]. من خواستم شوخی کرده باشم، گفتم: آقا چرا کفران نعمت می کنید؟! گفتند: من کفران نعمت می‌کنم یا شما که نعمت خدا را به این روز انداخته اید؟!

در آراستگی:

آراستگی و نظافتی که از جایگاه ایشان انتظار می رود اقتضای خاصی داشت و لذا آقای مصطفی کفاش زاده نقل می کنند: امام بسیار تمیز و مرتّب هستند، تا جایی که اطلاع دارم و از قول دختر ایشان نقل می‌کنم زیرپوش و پیژامه­ی ایشان باید زود به زود شسته شود و از نظر رنگ هماهنگ باشد و اگر چنانچه پیژامه گشاد باشد و یک قدری باز باشد ایشان نمی پوشند، باید همه جای آن یک اندازه باشد و نظم داشته باشد... دستمال ایشان باید اتو شود! پیراهن که رو هست حتماً باید اتو شود، حتّی پیژامه و زیر پیراهن هم باید اتو شود!

در انتخاب پوشش:

دختر امام: امام وقتی که از حسینیه به اتاق می ایند قبایشان جداست، عمامه شان جداست. اگر سه چهار بار حسینه بیایند با آن لباس در اتاق نمی نشینند، بلکه لباسهایشان را در می آورند و تا می کنند، عمامه را رویش می گذارند، یک پارچه سفیدی رویش می کشند و می نشینند. دو مرتبه وقتی به ایشان می گویند: آقا جمعیت هست بفرمایید؛ باز بلند می شوند لباسها را در می آورند، آنها را می پوشند و می روند، یعنی خیلی دقت داشتند در این که هر چیزی جای خودش باشد.

در رعایت احکام:

عروس امام: امام شدیداً از کسی که خلاف شرع انجام می داد ناراحت می‌شدند و خیلی حالشان برانگیخته می شد؛ یعنی اگر یک وقت سر سفره، دست ما از حد مجاز از آستین بیرون می‌آمد تذکّر می دادند.

در رعایت مقرّرات:

(با توجه به این نکته که ایشان رعایت قانون را تکلیف شرعی می دانند)

حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان: به عنوان یکی از خدمتگزارانی که سال‌ها در دفتر امام بودم به جرأت می توانم بگویم در محدوده ی زندگی شخصی حضرت امام هیچ گونه تخطی از مقرّرات دولت اسلامی ندیدم. برای نمونه فیشها و صورت حسابهای مربوط به آب و برق و تلفن و مالیات نوسازی، به مجرّد وصول در اولین فرصت پرداخت می شد.

در خرید فرزندان:

دختر امام: امام به بچه ها پول توجیبی می دادند و بچه ها در خرج کردن پول خود آزاد بودند. روزی گل سری خریدم که به شکل حیوانی بود و آقا وقتی آن را دیدند، گرفتند و گفتند: برو گل سری بخر که به شکل گل باشد!

در حقوق دیگران:

سید حمید روحانی: یک روز در نجف، امام برای برگزاری نماز جماعت خواستند وارد اتاق بیرونی بشوند. کفش کن اتاق از کفشهای مردمی که برای شرکت در نماز جماعت گرد آمده بودند انباشته شده بود، به طوری که جای پا گذاشتن نبود. ما و دیگر روحانیون و بسیاری از فضلا بدون توجه پا روی کفشهای مردم می‏‏‏‏گذاشتیم و رد می‏‏‏‏شدیم و چاره‏ای هم نبود. اما وقتی امام به کفش‏کن رسیدند و آن وضع را دیدند توقف کردند و از پا گذاشتن روی کفش مردم خودداری ورزیدند و دستور دادند کفشها را از سر راه جمع کنند و راه را باز نمایند. تازه خیلی از ما متوجه شدیم که پا گذاشتن روی کفش مردم تصرف در مال غیر است و بدون رضایت صاحب آن، این کار خالی از اشکال نیست.

منبع خاطرات (به ترتیب):

درسهایی از امام: ص73؛ ص74؛ ص72؛ ص73؛ ص55؛ ص79

زندگی به سبک روح الله 64

سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ج1 ص112

خودمانی: به نظر من از نحوه ی کفش در آوردن بعضی ها می شود تمام شخصیت آنها را دوره کرد! به ظرافتها که هیچ! در چارچوب کارشان هم دقّت ندارند!